۲۴ ساعت

29 آوریل
۱ دیدگاه

کُلاه گِرد

تاریخ نشر سه شنبه ۲۹ اپریل ۲۰۱۴ هالند

کُلاه گِرد

عزیزی غزنوی

۵/ ۹ / ۱۹۹۲

دهلی  هند

هر قدر دزد که در کوه و کمر بود همه

با شبانانی که بودند به دنبال رمه

چون شنیدند که در شهرحکومت یاغیست

زیستن در دل کوه بیش ازین خاطرچیست

طاقیی گرد به سر کرده به شهر آمده اند

یکی میر و یکی نایب یکی قاضی شده اند

نی ز قانون خبری نی ز حکومت نامی

تکیه بر مسند قدرت زده اند انعامی

میر مفعول و عسس دزد و نگهبان قاتل

چه توان کرد به این طایفۀ لایعقل

هرکسی آنچه دلش خواست که یکبارکند

نه یکی بار که صد مرتبه تکرارکند

ننگ و ناموس همه رفت به تاراج هوس

هیچ کس شکوۀ این مظلمه  نشنود ز کس

هر کجا دختر زیبا و زنی بود قشنگ

دست از عفت خود شست به تهدید تفنگ

هرکه او پول و زر سرخ به بر داشت اگر

او به راحت نه تواند نفسی برد به سر

جان و مال همه در ورطۀ تحقیر و خطر

رحم یارب که ازین مهلکه آییم بدر

همه آواره شد از خانه و کاشانۀ خویش

راه ملک دیگران را بگرفتند به پیش

جیب چاک و کُلۀ گِرد و سری همچو لَگن

این بود چهرۀ اصلی نگهبان وطن

عزیزی غزنوئ

 

 

یک پاسخ به “کُلاه گِرد”

  1. admin گفت:

    غزنوی عزیز ، سروده زیبا و دلنشین است. خط بردم و کیف کردم . موفق باشید

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما