۲۴ ساعت

19 مارس
۱ دیدگاه

نوروز، مکتب درایت و دادگری است

به پیشواز سال نو  و نوروز باستانی ۱۳۹۳

تاریخ نشر چهار شنبه ۱۹ مارچ ۲۰۱۴ هالند

Lente31

  نوروز، مکتب درایت و دادگری است

استاد  غلام حیدر یگانه

استاد غلام حیدر یگانه

استاد غلام حیدر یگانه

شگفت نیست اگر واژه ارجمند نوروز به لحاظ پویایی و وسعت معنا در هیچ یک از زبان های دنیا، همالی نداشته باشد. این نام دو هجایی، ولی، شگرف که گوهر فرازبانی یافته است؛ سراسر عالم و آدم را از آغاز آفرینش تا ظهور تمدن و تحقق بهشت در زمین، وا می نماید و همچان که گذشته را در اکنون، برمی انگیزد، اکنون را پیوسته به آینده مسعودی می راند که مدیریت و مسئولیت آن را به عهده انسان دانا، دادگر و هنرور نهاده است.

گزارش های رمزآمیز پارین که از فحوای دلالتی این مقوله و طلیعۀ جشن نوروزی دم می زنند، نیز بگونۀ فرابیانی، ساختار شناخته زمان و منطق فرومانده زمانه را برهم زده اند تا زبده ترین معانی را در زبده ترین اشارات جان دهند. این گزارش ها به چندین انگیزه خودبسنده برای برپایی کهن ترین جشن نوروز، دسترسی دارند که هر یک آن ها، بعنوان، علت یگانه و تامه، سبب پیدایی این جشن بزرگ بوده است.

اگر کلام تکوینی گونه نوروز در نظام گفتار معمول ارایه گردد، می توان نموداری ارایه داد که در آن، آفرینش جهان در آغاز تثبیت گردد؛ سپس آفرینش انسان و مسیر پلکانی صعود وی تا شکوفایی جامعه آرمانی روی نماید و نهایتاً دلهره های امروز و امیدهای فردا پرداخته گردد.

آری. روایت های خارق العاده نوروز  بر کمال یافتن آفرینش و ظهور هستی در نوروز گواهی می دهند، و باز، نوروز را جشنِ زادروزِ انسان و وجود یافتن روان جاودانه او می بینند.

این رازواره ها که در زمان مطلق جاری می شوند، باری، پاره یی از کنش های انسانی و ورزیدگی عقلانی او را بگونه مستقل، علت ظهور نخستین جشن نوروز می شناسند و اختراع پوشاک، صید اولین مروارید؛ بهره یابی از نیشکر… جدا جدا، بهانه های خجسته یی اند که شادمانی نخستین جشن نوروزی را هدیه آورده اند.

نسبت دادن آغاز نوروز به سپیده دمانی که نیایش های آشو زردشت به اجابت می رسد، فرازی است از این گزین گویه هاست که بر اعتلای سپهر خود آگاهی انسان تأکید می ورزد و وجوهی از منش و جان انسان را بگونه مستقل، انگیزه اصلی پیدایی جشن نوروزی می بیند.

در هر حال، تمرکز اصلی این روایات شکوهمند بر انسان و سرنوشت وی معطوف است و انسان مورد عنایتِ نوروز (به نام جمشید یا هر نام دیگری)، موجودی است معنا طلب، پرسشگر و مختار که گوهر و حدود اشیا را بازشناخته؛ کفالت وجود یتمامِ هستنده ها را به عهده گرفته و با آفریدگار گیتی به سخن درآمده است تا به مقصود نهایی آفرینش و زندگی که همانا دانایی است، دست یابد.

این انسان بر دیو غلبه کرده؛ پلیدی ها را برانداخته و نظام اخلاقی را پی افکنده است. وی با چنین تمهیداتی و یکدست کردن منش و کنش خویش، اعتدال آرمانی را در شخصیت اش تحقق بخشیده و به نوروز وجودی خویش و بقیه هستی نایل گردیده است. او شأن فرمانروایی دارد؛ پابندی به نیکویی و دادگستری را بر خود واجب می داند و اصولاً پایندگی سعادت را در نیکویی و دادگستری می بیند و بس. لذا، در جامعه و سرزمین چنین انسانی، صلح، رفاه و بیمرگی مطلق حکمفرما و بهشت نقد، محقق گردیده است.

همچنان که نوروز، یافته های گزین گذشته را گرامی می دارد، فرصت استثنایی برای پیش بینی و تعیین سمت و سوی آینده دلخواه نیز میسر می گرداند. زیرا، نوروز، روز «برکت»، روز تقسیم «سعادت» و روز «امید» است. رفتار های آیینی، نظیر چشیدن قند سفید و شیر خالص؛ نهادنِ باز سپید بر دست شاهان؛ بر تن کردن پوشاک نو؛ رویاندن گیاهان مفید، عزیز داشتن آتش، زمزمه سرود های جشنی و انجام دیگر رفتارهای معنادار با اعطای هدایا و درخواست سلامتی، گزاره هایی است که شجاعت و تدبر انسان را برای ورود مجدد به بهشت از دست شده، مسجل می سازد.

گرامیداشت نوروز با چنین جوهره یی در درازنای سده های بیشمار، راه برکتناکی در ژرفای معنا یابی طی کرده و در نتیجه، کمیت بی پایانی از زیبایی، تندرستی، مهر و امید مضاعف را در این واژه بیمانند، انباشته است که نشاط و جاودانگی در آن، جایگاه ویژه یی دارد.

بی تردیدی، دریافت شاعرانه، در این فرگشت، نزدیک ترین سروشی است که دقایق برینی را به گوش آدمی می رساند. لذا، استاد رودکی با فرارسیدن نوروز، مفهوم بدیعی از فرصت را در اکنون می انبارد؛ زندگی را عین شادمانی می یابد و در مطلعِ شعر فارسی دری از حنجره نوروز، صلا در دهد:

 اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد / کاکنون برد نصیب، حبیب از بر حبیب    

در این اکنون پردامنه، تمامتِ زمان، پهن گشته است تا در هر مکانی که موجودی از حس نشاط، اندک ترین نصیبی برده، از سعادت پاینده نوروز/ نوروز پاک/ نوروز اعلی، (۱) برخوردار گردد. زیرا، غیبت نوروز که در پی عدول آدمی از حقیقت، روی نمود، گذرا؛ و بقای نوروز که برخاسته از ذات انسان و هستی است، پایا است. ادامه بزرگداشت نوروز تا نوروز دیگر که به هرمز فرزند شاپور، نسبت داده می شود، شاید رساترین پژواکی از حقیت پاینده نوروز باشد که گفتی با تخطئه ابلیس، دیگر از یاد ها شسته شده است.

می توان گفت سنتِ گرامی نوروز، پاسدار بهشت نقد آدمی است و نوروز، مکتب دیرپایی است که با درایت و شکیبایی، وصول به فرِ ابرانسان را، هدف می گیرد و از ذلت شکست در دست دیو، آدمی را برحذر می دارد. جشن نوروزی با غلبه بر دیو ستم و پلشتی، آغاز می یابد و انسان دانا و دادگری که تپش روانش با نبض روز و شب, ماه و سال؛ خاک و خورشید و آهنگ جاودانه کیهانی، همخوان شده، همیشه در عین نوروز و بهشت سعادت بسر خواهد برد.   چنین بادا !

مبارک بادت این سال و همه سال ! / همایون بادت این روز و همه روز !       (سعدی)

ـــــــــــــــــ

(۱)       اصطلاح نوروز پاک و نوروز اعلی (نه به معنای نوروز برگزیدگانی از مردم، بل به معنی مطلق نوروز) در زبان محاوره، جاری می باشد.

 

یک پاسخ به “نوروز، مکتب درایت و دادگری است”

  1. admin گفت:

    جناب استاد یگانه عزیز ، مقاله زیبا و عالیست. فرارسیدن سال نو ۱۳۹۳ و نوروز باستانی رابشما و خانواده محترم تبریک وتهنیت عرض نموده امیدوارم سال نو ، سال خوشی ها برای شما و هموطنان عریرما بوده باشد. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما