۲۴ ساعت

17 مارس
۱ دیدگاه

دل دادم و ،جـان دادم و عبـــــرت نگرفتم

تاریخ نشر  دوشنبه   ۱۷ مارچ  ۲۰۱۴ هالند

احمد محمود امپراطور

افغانستان – کابل

جمعه ۰۹ حوت ۱۳۹۲ هجری خورشیدی

احمد محمود امپراطور

احمد محمود امپراطور

با غصـــــه و غــــم باز گــــرفتار شدم من
رســــــوا و ردی در ســــر بازار شدم من

تیــــــری چه کسـی بـــــاز اصابت بدلم کرد
که این گونـه خـزان دیده و بیمار شدم من
بی نم شــــدم و، خشک شـــدم باز شکستم
چون گــــرد دمـــی ارهـی نجـــار شدم من
در ریگ بیابــــان شــــــده ام نعـل در آتش
محتــاج به آن ســـــــایه ی دیوار شدم من
بی حاصــلی از هـــــر چه بُوَد سخت برایم
شاخ و تنـــه ی بیــــد و سپیــدار شدم من
دل دادم و ،جـان دادم و عبـــــرت نگرفتم
آخـــــر چه متـاع بود خــــــریدار شدم من
راز دو جهــــان سوختن و خـاک شدن بود
در جــرم گنــــاه چون نخ سیگار شدم من
محمود دگــــــــر از چه کسی چـاره بجوید
تسلیـــــم بــه دروازه ی دلـــدار شدم من
=======
جمعه ۰۹ حوت ۱۳۹۲ هجری خورشیدی
که برابر میشود به ۲۸ فبروی ۲۰۱۴ میلادی
ســـــــرودم
احمد محمود امپراطور

 

یک پاسخ به “دل دادم و ،جـان دادم و عبـــــرت نگرفتم”

  1. admin گفت:

    محمود جان عزیز ، سروده زیبا و عالیست . خوشم آمد .موفق و سلامت باشید. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما