کفش لنگ
تاریخ نشر سه شنبه چهارم مارچ ۲۰۱۴ هالند
کفش لنگ
محمد اسحاق “ ثنا “
ونکوور، کانادا
*****
ز باغ سبز میهن هر چه بودش رنگ دزدیدند
ز دفتر شعر ناب از سینه ها آهنگ دزدیدند
نه تنها خنده از لب رفت و غم ها هم فزون گردید
که آه خفته هم از سینه های تنگ دزدیدند
به مردم وعده صبح امید تازه ای دادند
تمام هستی مردم به صد نیرنگ دزدیدند
نه تنها چوب سقف خانه مردم به یغما رفت
که حتی چوب دست کور و کفش لنگ دزدیدند
به لب دادند فرمان سکوت و امر خاموشی
کتاب از مکتب ما و قلم از چنگ دزدیدند
حیا نگذاردم ورنه سخن بی پرده میگفتم
که این فرهنگ ستیزان هر چه رنگارنگ دزدیدند
محمد اسحاق “ ثنا “
استاد محترم جناب ثنا عزیز ، باز هم مانند همیشه سروده زیبا و خواندنیست . عالی فرموده اید :
نه تنها چوب سقف خانه مردم به یغما رفت
که حتی چوب دست کور و کفش لنگ دزدیدند
زنده باشید. مهدی بشیر
استاد محترم سروده اى تان مرا بیاد شعر خودم اند أخت که چنین آغاز میشود
سراسر بوستان ها را درینجا رنگ دزد یدند
سخن را از گلو از سینه ها آهنگ دزدیدند
این سروده ام بنام ” بطن جهل ” در صفحه اى ۴٣ مجموعه اى شعرى ام که برایتان فرستادم موجود است . من در شباهتى که بین سروده اى شما و خودم است به تعجب افتادم که چه جهان کوچکى مفکوره ها و حتى الفاظ و کلمات نیز در یک سروده میتواند با سروده اى دیگر یکى باشد . سروده اى تان زیباست به امید موفقیت هاى بیشتر تان .