۲۴ ساعت

31 ژانویه
۳دیدگاه

ز خمی

تاریخ نشر جمعه ۳۱ جنوری ۲۰۱۴ هالند

ز خمی

نوشته نذیر ظفر

شهر زیبای تاشکند ۱۹۹۶

از مجموعه  ( شام غزل )

محترم نذیر ظفر

محترم نذیر ظفر

وطن خاکت شوم جان تو زخمیست

سراسر کوه و دامــان تو زخمیست

نگه کردم به بــــــــــگرام و شمالی

ز کابــــل تا به پروان تو زخمیست

به تپه رفــــــــــــــــتم و خوردم تاثر

نظر کردم که پغـــــمان تو زخمیست

گذشــــــــــتم از سر پل با غم و درد

غم و دردا شـــبرغان تو زخمیست

چکــــــــــد خون از انار قند هارات

یقینـــــــم شد درختان تو زخمیست

نمی آید صــــــــــــــــدای عندلیبان

به باغ و راغ مر غان تو زخمیست

به هر جا رمه ها رم کرده از ترس

بخون افـــتاده چو بان تو زخمیست

جرائت دیده آهـــــــــــو و پلنگ ات

به دشت و کوه حیوان تو زخمیست

لب هر کشــــــــــتزارت خشک دیدم

گمانم ابر نیـــــــــسان تو زخمیست

وطن شـــــــــب های تارت را بنازم

چرا یکسر چراغــــان تو زخمیست

تو بودی مســــــــکن مهمان نوازی

کنون از جور مهـــمان تو زخمیست

به خاکــــــــبازی اطــــفال ات بمیرم

که روی خاک طــفلان تو زخمیست

بســـــی آواره گانـــــــت دیده ام من

مـــــهاجر های عریان تو زخمیست

ز بس اشعارم از غم خونچکان است

مرا گویـــــــــــند دیوان تو زخمیست

شنیدم هاتفی بهر (ظفر) گفـــــــــت :

طـــــبیب ِ درد و درمان تو زخمیست

نذیر ظفر

 

۳ پاسخ به “ز خمی”

  1. admin گفت:

    ظفر گرامی ، تشکر از سروده زیبا و مملو از احساس تان که از خواندن آن اشکهایم سرازیر شد و اقعآ تمام افغانستان و مردم آنرا این جنایتکاران و تفنگسالاران در سه دهه اخیر زخمی کرده اند و تداوی آنها هم کار مشکلی است. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر

  2. عزیزه عنایت گفت:

    شاعر گرامی برادر مهربان نذیر ظفر بازهم در ،گفتید که از احساس پاک و وطنپرستی سر چشمه گرفته احساس تان قابل قدر است بسلامت و موفق با شید .

  3. سخن بشکسته در دامان صفحه
    قلم در بین دستان تو زخمیست
    نذیرا میرم از بهر کلامت
    به غربت قلب داغان تو زخمیست

    عزیز مهربان دوست نهایت عزیزم ظفر گرامی قربان خامۀ توانای تان بی اندازه زیبا و پر از درد و احساس همیشه نویسا بمانید. تشکر از شعر فوق العادۀ تان

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما