۲۴ ساعت

21 ژانویه
۵دیدگاه

ادبیات دری

تاریخ نشر سه شنبه  ۲۱ جنوری ۲۰۱۴  هالند

سید همایون شاه (عالمی)

سید همایون شاه (عالمی)

ادبیات دری

قسمت هفتم

سید همایون شاه (عالمی)

۲۱ جنوری ۲۰۱۴ م

کابل – افغانستان

زبان دری و مهد آن:

خاکهای بین آمو و سند پرورشگاه زبان های خانواده هند و ایرانی بوده به ترتیب زبان ویدی،زبان زند یا اویستایی ، زبان پراگریت گندهاری، سانسکریت کلاسیک زبان پرتوی یا پهلوی یا  رتی خراسانی ، سغدی ، اسکایی ، تخاری ، پهلوی ساسانی و شاخه های فرعی دسته های غلچه ای پامیر و نورستانی که هنوز هم موجود اند بوجود آمدند.

تبصره:

 زبان های نورستانی به دوازده لهجه منقسم میگردند اما زبان (کته) به عموم نورستانی ها قابل فهم است در قدیم ها نورستان را به کته شرقی (ولسوالی های برگ متال و مُندل و نواحی کامدیش) و کته غربی نواحی ( ولسوالی نورگرام و نواحی ننگراج ) تقسیم شده و همیشه (پارون) حیثیت مرکز نورستان را داشت و حالا نیز پارون مرکز ولایت نورستان است ناگفته نماند که در ولسوالس نور گرام اکثر مردم به زبان پشه ی صحبت میکنند، در آینده قریب معلومات بیشتری را انشاالله در باره نورستان به شما عزیزان ارائه خواهم کرد. (عالمی)

انبساط زبان سغدی در دوره یفتلی و تماس مزید آن با پهلوی ساسانی و نتیجه ی تاثیر آن بر زبان در ی مهم است.

:۱ – مهد زبان دری و انتشار آن از شرق به غرب

زبان دری که لهجه ی خاص تخارستان ( قطغن و بدخشان و باختر) ، کابل نیمروز و زابلستان (سیستان) غزنه و هری است تاریخ چیزی کم دوهزار ساله دارد که در دوره های قبل از اسلام وجود داشته و در افغانستان امروزه به وجود آمده از اینجا ظهور کرد.

تبصره:

اکثرمناطق ایران امروزی نیز به دری صحبت مینمایند و نمیتوان از این حقیقت چشم پوشی کرد چنانچه لهجه شیرازی ها شباهت خیلی نزدیک با هراتی ها و دری زبانان دارد و برای اثبات استدلال خویش به شما عرض کنم که در قدیم ها دری زبانان حروف (ب) و (واو) را تعویض مینمودند کلمات از قبیل (آب = اَو) ، ( مهتاب = مهتو) ، (سبز = سوز) ،( شب = شو) این تلفّظها کاملاً در شیراز امروزی نیز معمول است. من قطعاً حاضر نیستم که زبان دری را فقط و فقط منحصر به وطن عزیز خودمان بدانم بلکه اگر اوراق تاریخ را بگردانیم به وضوح مشاهده میکنیم که منطقه کاملاً تاریخ مشترک دارد و این مرز های که موجودیت آن ناشی از خود خواهی های سلاطین و سیاستمداران است هرگز نمیتواند وجه مشترک فرهنگی و ادبی ما را با کشور های همجوار نابود سازد.

       البته درست است که ما امروز در کشوری زندگی میکنیم که نامش افغانستان است و این وطن خویش و وطن داران خویش را از دل و جان دوست داریم اما حس وطن دوستی ما نباید باعث شود که حقایق تاریخی را نادیده بگیریم زیرا ضرب المثل معروف است  آفتاب را نمیتوان به دو انگشت پنهان کرد).  (عالمی))

بر میگردیم به نگارش مرحوم ژوبل:

چنانچه نمونه های از طرز تلفظ دری در نواحی مرکزی افغانستان ، تخارستان و سیستان هنوز متداول است و ساکنان شهر های غزنه ، بلخ ، زابل ، کابل ، بدخشان و هری سیستان و مرو بدان متکلم بوده اند و بدین طریق نخست زبان مردم خراسان ،  در بلخ و نیمروز بود و انتشار آن به نواحی غرب از شرق و نیمروز (سیستان افغانی) صورت گرفته است و باختر،نیمروز زابلستان ، کابلستان مبدا و پرورشگاه اولی آن به شمار میآید.

شباهت زیاد لغات دری به سغدی و پرتوی با پهلوی پارتی (خراسانی) که پارچه های از آن از خرابه های تورفان کشف شده ساحت جغرافیایی سایر لهجه های مثل هروی ، ساسکزی ، زاولی (زابلی) در افغانستان و وجود لغات خاص و صاف دری در افغانستان و ماوراءالنهر و از تاثیر زبان های اسکایی و تخاری که در افغانستان معمول بود و تاثیرات متقابله ی سغدی و پهلوی ساسانی که درافغانستان به عمل آمده تاثیری درزبان دری بخشیده است.

          و بالاخره انتشار زبان دری از افغانستان به ایران چه در عصر ساسانی به حیث زبان دربار و چه بعد از قرن چهار هجری که به جای پهلوی زبان علمی و ادبی آن کشور هم شد، همه میرساند و محکم ترین شواهد آن است که مهد زبان دری افغانستان و بعد ماوراءالنهر است.

مبداء جغرافیایی و روشن شدن وجود زبان (پرتوی) یا پهلوی خراسانی و زبان سغدی و ظهور آثار ادبی این دو زبان و ثبوت قطعی نفوذ ادبی پرتوی بر پهلوی ساسانی و ارتباط محکم ادبی زبان دری با پرتوی سغدی و تشخیص لغات در دو زبان اخیرالذکر و وجود زبان دری در افغانستان معاصر زبان پهلوی در ایران و باز تاثیر زبان اسکایی به خصوص تخاری در زبان دری دلایلی است که منشاء زبان دری به زبانهای پرتوی یا خراسانی و سغدی در بلخ، تخارستان ، بخارا و سمرقند ارتباط حاصل میکند.

و بعد تخاری و یا زبان کوشانی زبان دیگر همین نواحی است و یا تاثیر که در اصل ساختمان سغدی وارد کرد، در تشکیل زبان دری مدخلیت و تاثیر مستقیم دارد.

 برخی دری را مخفف تخاری هم گفته اند بنا بر مبدا جغرافیایی و پرورشگاه نخستین زبان دری در قرن آغاز هجرت و وجود لغات دری در زبان سغدی که در پهلوی نیست منشاء زبان دری پرتوی و پهلوی پارتی خراسانی و سغدی است و پهلوی ساسانی و فرس هخامنشی نیست و زبان های پرتوی سغدی و تخاری در دو طرفه ی آمو باختر تخارستان و ماوراء النهر در طی چند قرن پیش از اسلام در ساختار زبان دری موثر بودند.

از صفات زبان دری حقیقی یکی عدم دخالت زبان عربی است که قرن ها پیش از ظهور زبان عربی در دیار ما ظهور نموده است. از سوی هم زبان دری پس از نابود شدن زبان پهلوی ساسانی به وجود نیامده که زاده آن گفته شود بلکه پهلوی و دری دو زبانی است که موازی هم اولی در فارس و دومی در افغانستان و(ماوراءالنهر) به میان آمده نشو و نما کرده به زمانه های معین از خاکهای مبداء در قلمرو دو مملکت پراکنده شده اند و عامل اساسی شباهت و ارتباط لغات این دو زبان به علاوه پیوند خانوادگی معاصر بودن و انتشار آن ها به خاکهای یکدیگر است.

سلامت و پختگی و روانی زبان دری در پهلوی مشهور است و مسلم است که دری یک دفعه و بدون سابقه درعصر صفاریان و سامانیان به وجود نیآمده بلکه سابقه ی چندین قرن داشته است که مراحل ابتدائی زبان دری تا قرن پنجم و چهارم حتی سوم مسیحی یا حد اقل دو نیم قرن قبل از عهد اسلامی پیش برده شده است که در قرون پیش از اسلام یا قرن اول و دوم هجری مرحله ی میانه ای را بین سغدی و پهلوی خراسانی دارا بوده است که رواج پهلوی ساسانی در خراسان نیز بر آن مؤثر بوده زیرا قدامت پهلوی ساسانی بر دری واضح است.

اما البته زبان دری سابقه ی داشت که در قرن چهارم هجری قوام و نضج گرفت  سلاست و روانی و پختگی حتی برتر ازپهلوی ساسانی دارا بود.

هر دو زبان در معرض هجوم زبان عربی قرار گرفتند اما در نتیجه پهلوی در ایران بطور عام بعد از قرن سه و چهار هجری در نگارش از میان رفته و بعد از قرن هفتم در مغرب ایران نیز ناپدید شد.

        در حالیکه زبان دری در خراسان (افغانستان) درهمان جائیکه زبان پهلوی ساسانی زبان دوم بود و حرف زده میشد بنا برنفوذ زبان عربی رو به انکشاف گذاشت که تا قرن چهارم هجری زبان دری منحصر به افغانستان و ماوراءالنهر بود و به حیث یک زبان علمی و ادبی پخته و روان و سلیس آثار منثور و منظوم در آن نگاشته میشد که در این وقت ها در ایران معمول نبود و حتی یک شعر و یک رساله هم در این زبان مقارن این زمانه ها در آن مملکت دیده نشده است اگر ساسانی ها نیز زبان دری را اتخاذ کرده باشند تنها زبان دربار بوده بین عوام رواج نداشته است.

       در اواخر عصر سامانیان و اوایل دوره غزنویان بنا بر فتوح سلاطین خراسان در ری و گرگان و اصفهان راه نفوس زبان دری افغانستان در خاک های همسایه غربی ما باز شد و بعد از قرن چهار و پنج هجری به حیث زبان علمی و ادبی جای زبان پهلوی خراسانی را گرفت و به حیث زبان مردم تا هنوز در کردستان، لرستان، خوزستان، آذربایجان و طبرستان تقریباً بیگانه است.

       به تائید گفتار، از سفر نامه ناصر خسرو بلخی که از ولایت بلخ به سوی دیار مغرب مسافرت کرد و در نیمه ی قرن پنجم هجری نوشته چند سطری نقل میکنیم:

         (( ودر تبریز و قطران نام شاعری را دیدم شعری نیک میگفت اما زبان فارسی نیکو نمیدانست پیش من آمد، دیوان منجیک  و دیوان دقیقی بیآورد و پیش من بخواند و معنی که او را مشکل بود از من بپرسید به او گفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند))….

زبان دری در ادوار قبل از اسلام موجود بود و تاریخ چیزی کم دوهزار ساله دارد.

قدیم ترین پارچه های منظوم و منثور دری که به دست است، درطی قرن چهارم هجری در افغانستان و ماوراءالنهر به میان آمده است و باختر و ماوراءالنهر و زابلستان مبدا و پرورشگاه اولی آن محسوب میشود.

قدیم ترین اشعار دری  پس از اسلام نیز در خراسان و سیستان از طرف حنظله ی بادغیسی و محمد ابن وصیف سکزی و غیره گفته شده است و به ما رسیده  به همین زبان فصیح   دری است، و صفاریان سیستان و طاهریان هرات  مشعل فروزان آن را به دست گرفتند

نثر های دوره اول و دوره دوم:

نثر دور سامانیان و دور غزنوی و غوری مانند تاریخ طبری حدود العالم ، تاریخ بیهقی، کلیله و دمنه،  چهار مقاله عروضی و همچنین در نظم آثار نخستین شاعران بلخی و سیستانی پس از اسلام ، شاهنامه دقیقی بلخی، حدیقه سنائی غزنوی و مثنوی مولوی بلخی به همین زبان است. که این زبان در افغانستان به وجود آمد و از اینجا به اطراف و اکناف نشر شد و مهد زبان دری افغانستان است. 

  ۲-  وجه تسمیه دری و اصطلاح وجه تسمیه دری این است: –

الف – دری را منسوب به (دره) کوه دانند مانند کبک دری که روستاییان در دره های کوه بدامان متکلم بودند و آن را زبان فصیح دانند که مخلوط به زبان دیگر نبود در دره های بی آلایش و شسته حفظ شده و هم ممکن است به اعتبار خوشخوانی (چون کبک دری) به (دره) منسوب شده باشد که زبانی است خوش آهنگ و سهل المخرج.

ب – منسوب به (دربار) و (درگاه) است که به درگاه کیان و دربار ساسانی ها پیش از اسلام  بدان تکلم میشد و تحریر میشد در زمان ساسانی ها ( در) پایتخت و دربار را میگفتند.

ج –   بنا برارتباط خیلی قریب آن با زبان تخاری که در صفحات گذشته از آن ذکر شد، دری را مخفف ( تخار) نیز میدانند که تخاری نخست (تهری) بوده بعد (ت) و (ه) آواز( د) را افاده کرده ( دری) شده است

تبصره:

مردمان قدیم مناطق تخارستان و پار دریا حروف (ح) و یا (ه) را با حرف (خ) اشتباه تلفظ مینمودند چنانچه هنوز هم در بسیاری از مناطق افغانستان و ترکستان همین اشتباه صورت میگیرد مثلاً عوض (احمد) میگویند (اخمد)  و یا رحمت را رخمت تلفظ میکنند چنانچه (پ) و (ف) را اشتباه تلفظ میکنند و این امر در مناطق دیگر هم صورت میگیرد.

گویند زمانیکه سیدارتا (بودا) از راه ترکستان می آمد اولین معبدی را بنام (بهارا) در شهر بخارای امروزه ایجاد نمود و بعد از گذشتن از دریای آمو معبد دوم را در بلخ امروزی بنام (بهدی) تعمیر کرد که بالاخره در هند رفت و در آنجا نیز معبد (بهار) را در صوبه (بهار ) که هنوز هم به همین نام مشهور است و بودا در آنجا فوت کرد بنا نمود و این هر دو (بخارا و بلخ) مسمی به معابد بودا است زیرا مردمان این سرزمین ها عوض (بهارا) بخارا تلفظ کردند و عوض (بهدی) بخدی و بعد ها به بلخ تبدیل شده، البته این ها همه نظریات است ، شواهد تاریخی در دست نیست. (عالمی)

اصطلاح دری:

این اصطلاح به جای فارسی که بعد ها و آن هم بنا بر مسامحت و اشتباه به کار رفت تا قرن هفت و بعد از آن نیز بین عالمان و شاعران مروج و شایع بود:

درالمعجم تالیف اوایل قرن هفت گوید: (( … از صحیح و مشهور لغت دری مستعملات عربی … متداول باشد))

یکی تازه کن قصه ی زرتشت

به نظم  دری و به خط  درشت

بفرمود  تا فارسی  دری

بنوشتند و کوتاه شد داوری

 (فردوسی)

خرد نامه ها را ز لفظ دری

بیونان زبان کرد کسوت گری

گزارنده ی داستان  دری

چنین داد  نظم  گزارش گری

  (نظامی)

ادیب و هیر بد بود منجم

دری و پهلوی خوان و عالم

 (بهرام پژود)

من آنم که در پای خوکان نریزم

مرین  قیمتی   درّ  دری  را

(ناصر خسرو)

هزار بلبل دستانسرای عاشق را  بباید

از تو سخن گفتن  دری آموخت

 (سعدی)

چو عندلیب  فصاحت فرو شد ای حافظ

تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن

—-

ز  شعر دلکش حافظ کسی شود آگاه

که لطف طبع و سخن گفتن دری داند

(حافظ)

مآخذ معلومات فوق: تاریخ ادبیات افغانستان نوشته مرحوم محمد حیدر (ژوبل)

نشر زبان فارسی (دری) در هند

نظر به معلومات گذشته به این نتیجه رسیدیم که زبان آریایی ها زبان مشترک از بلخ و سمرقند الی قسمت های شمالی هند بود و زبان دری و پشتو که امروز در افغانستان با آن تکلم میگردد شباهت زیادی به این زبان دارد، بر علاوه از تحقیقات مرحومان حبیبی و رشاد علیهم و الرحمه نیز استنباط میگردد که سانسکریت مادر چندین زبان است که پارسی دری یکی ازین زبانها ست

در قسمت دوم نوشتن و نگارش از لابلای نگارشهای دکتور اسدالله حبیب دانشمند و بیدل شناس معروف کشورما، سطور چند راجع به زبانهای ( آریانا ویجه) چون زبانهای پارس باستان، زبان اویستایی، زبان ماد،سکایی باستان و پارت باستان بخوانش شما قرار داده شد.

قبل از اینکه به معرفی دری نگاران هند بپردازم لازم میدانم معلومات مختصری راجع به زبان (دری) از پژوهش های مرحوم محمد حیدر ژوبل و کتاب دستور زبان دری نوشته دکتور اسدالله حبیب را به شما تقدیم کنم.

)۱- نکاتی از کتاب { دستور زبان دری} نگارش دکتور اسد الله حبیب

ابن اندیم درالفهرست از نوشته عبدالله بن مقفع  ضمن بحث بر زبانهای دوره ساسانی مینویسد که : (( و دری لغت شهر های مداین است و درباریان پادشاه بدان زبان سخن میگفتند و منسوب است به مردم دربار و لغت اهل خراسان و مشرق و لغت مردم بلخ بر آن غالب است . و اما فارسی کلامیست که موبدان و علما و اشباه ایشان بدان سخن کنند. و آن زبان مردم اهل فارس باشد…….)

دکتور اسدالله حبیب

دکتور اسدالله حبیب

(سبک شناسی ، ملک الشعرا بهار ، چاپ پنجم جلد اول ص ۲۶)

در باره سر زمین دری دکتر ذبیح الله صفا می نویسد که: (( در این نکته اکنون بحثی نیست که در دوره اسلامی هنگامی که سخن از زبان دری یا پارسی دری میرود ، مراد زبان مردم خراسان و ماوراءالنهر است))

تاریخ ادبیات در ایران ، جلد اول ص (۱۵۸) نخست باید به یاد آورد که ، در این مقالت هر جا سخن از خراسان میرود مقصود خراسان بزرگ است که چهار ولایت بزرگ آن بلخ، هرات ، نیشاپور و مرو بوده است.

سپس به ادامه آنچه تا کنون نوشتیم به این نکته میپردازیم که دری که زبان مردم مشرق بود چگونه زبان گفتگوی مداین (= تیسفون- تختگاه ساسانیان ) در جنوب غرب ایران قدیم گردید.  به این پرسش دکتر صفا دو گونه پاسخ گفته اند:

نخست، این که مراد از دری مداین گویش آن زمانی دربار ساسانیان است ، نه این دری خراسانی که ما در نظر داریم.

و دیگر ، (( شاید لهجه ی معمول در مداین همان باشد که از عهد اشکانیان و بر اثر تسلط قوم شرقی (پرثوه) در تیسفون متداول شد. و در دوره ساسانیان هم پا بر جای مانده و به عنوان لهجه ی تخاطب ، نه لهجه ی  کتابت و تالیف و تدوین بکار رفته است.

و این گمان را تتمهء کلام بن المقفع تائید میکند که گفته است: (( و الغائب علیها من لغت اهل خراسان و المشرق لغه اهل بلخ)) و این نکته خود گواهیست بر آنکه لهجه ی اهل شرق خاصه ی لهجه ی اهل بلخیان در لهجه ی دری شهر های مداین غلبه داشت.)) ( تاریخ ادبیات در ایران ، ص ۱۶۰) سپس دکتر صفا به چنین برآیند میرسد:

وقتی مسلم شود که لهجه ی دری زبان اهل مشرق ، خاصه خراسان و ماوراء النهر بوده است ، قبول این اصل هم بر اثر آن لازم میشود که لهجه ی مذکور دنباله ء لهجه ی پهلوی شمالی یا پهلوی اشکانی است که بر اثر گذشت زمان و تحول و تکامل و آمیزش با لهجه ی عربی به صورت که آثار آن را در قرن سوم و چهارم میبینیم در آمده است.

از قرن سوم و چهارم به بعد این لهجه را که پس از تشکیل دربار های مشرق در عهد اسلامی به صورت زبان رسمی در آمد،به اسامی مختلف مانند دری: پارسی دری، پارسی، فارسی خوانده و آن در برابر عربی (= تازی) و پهلوی( = پهلوانی) قرار داده اند . ))  (همان کتاب ص ۱۶۱ ) در دوام آن به تاکید مزید نوشته میشود که :(( در این جا پارسی بیشتر برای مقابله با عربی ( = تازی) و ترکی بکار رفته معنی اعم ایرانی است…. ))  )

اکنون که پرسش نام زبان در میان است کمی درنگ در آن را ناگزیریم.

از نوشته ی دکتر صفا پیداست که نام زبان ، ((دری)) است و در خاک ایران دوره ی ساسانی رواج داشته و تاریخ نویسان عرب آن کشور را بنام فارس میشناخته اند ، مانند دیگر لهجه های آن قلمرو ، زبان (دری) را نیز فارسی نامیده اند . مولف مجمل التواریخ و القصص مینویسد که: (( سلمان را فارسی خوانند ،از برای اینکه عرب همه زمین عجم فارس گفتندی))

برای تاکید این باور نوشته استاد جلال همایی را میآوریم: (( لهجه ی در نخستین بار به وسیله شعرا و نویسندگان خراسان و سیستان و ماوراءالنهر به صورت زبان ادبی درآمد … و چنان که میدانیم نویسندگان و شعرای قدیم ایران شعر و نثر خود را دری مینامیدند و این زبان را به عادت عرب زبان فارسی هم میگویند و از فارسی در اینجا مراد ایرانیست.)) تاریخ مختصر ادبیات ایران ص-}– }

با این بیان کوتاه که میتوان با دَهها گفتآورد  دیگر پشتیبانی اش کرد، غوغای بیخبران را که چرا سالها گفتیم فارسی و اکنون میگوئیم دری پوچ میپندارم. اگر پرسشی وارد باشد، باژ گونه در آن است که چرا سالها فارسی گفته ایم و خطای مورخان تازی را تکرار کرده ایم.

 اکنون باز به پیگیری بحث، ریشه و پیشینه زبان دری در آثار پژوهشگران صاحبنظر می پردازیم: چنان که گذشت ، دکتر صفا گویش دری را دنباله ی لهجه ی پهلوی شمالی اشکانی میداند، مگر پنداشت دکتر خانلری دیگر است. وی چنین می اندیشد که:

 ((اززبانهای ایرانی میانه ، شاید از اواسط عهد شهنشاهی اشکانی پهلوانیک رسمیت یافت ، تا آنجا که نخستین شاهان ساسانی، یعنی فرمانروایانی که  از جنوب غربی ایران بر خاسته بودند آن زبان را نیز در سنگ نوشته های یادگار به موازات گویش جاری خود بکار برند. 

سپس گویش جنوب غربی که زبان فرمانروایان ساسانی بود و آنرا پارسیک میخوانیم، زبان دولتی و اداری شد)) تاریخ زبان فارسی ، جلد اول ص ۱۷۲

دکتر خانلری در دوام آن گفته ها مینویسد که با سقوط تیسفون – پایتخت ساسانیان بدست تازیان و گذار یزد گرد با همه دستگاه درباری و حتی کتابخانه شاهی به استخر و کرمان و قهستان و سر انجام به مرو و کشته شدنش در آنجا و نشمین کردن درباریان در آن سرزمینها و بنا بر روابط رسمی که پیش از آن هم شهر های شرقی دولت ساسانی با مرکز داشته اند ، زبان اداری و رسمی به مشرق پهن شده است .(همان اثر ص- ۲۸۰) یعنی بدین صورت زبان دری شده است زبان مشرق یا زبان خراسان یا زبان شهرهای افغانستان امروزین و اطراف آن.

دکتر خانلری در اثر(( زبان شناسی و زبان فارسی)) نیز بر آن که زبان دری دنباله ی زبان پارسیک دوره ساسانیست تاکید ورزیده است . بدین متن:

((این زبان فارسی میانه یا پارسیک شاید لهجه ی جنوب غربی ایران و مشتق از پارسی باستان بوده که تحول آن به پارسی جدید یا فارسی دری منتهی شده است. )) زبانشناسی و زبان فارسی خانلری ، چاپ سوم ، توس ۱۳۷۳ه ص ۶۸

داکتر خانلری

داکتر خانلری

پس از دیدگاه خانلری ، پس از غلبه تازیان زبان پارسیک در غرب ایران از رواج بر افتاد و بنا بر دلایلی که بیان شد در خراسان و دیگر سرزمینهای شرقی به بالندگی رسید.

مگر دانشمند مو صوف در جای دیگر پیوند زبان دری را با زبان پارسیک دوره ساسانی رد کرده و (( دری )) را زبانی دانسته که در کنار زبان پارسیک و همزمان با آن هستی داشته است .

وی در تاریخ زبان فارسی گاهی که اسناد (( عبری – فارسی)) را بررسی میکند ، مینویسد: (( از مطالعه این متون و مقایسه آنها با آثار فارسی دری که در همین زمان در اوج رونق و رواج بود، …. چند نکته مهم را در تاریخ زبان فارسی میتوان یافت:

فارسی دری دنباله یا صورت تحول یافته پهلوی جنوب غربی (پارسیک) نیست. بلکه یکی از گویشهای ایرانیست که به موازات آن وجود داشته است.

همین نکته که زبان دری همزمان و در کنار زبانهای پهلوی اشکانی یا پهلوانی و پارسیک دوره ساسانی رواج داشته است ، در سبک شناسی بهار نیز تائید میشود.

بهار شاخه های زبان ایرانی (آریانی) را زبانهای اوستا ، زبان ماد، زبان فارسی باستان، زبان پرتوی ( برتلس پهلوی خاوری مینامد) سغدی و خوارزمی میداند ، که از این شاخه ها لهجه های زیرین زاده شده اند:

پهلوی شمالی و پهلوی جنوبی، دری، طبری، گیلی، آزری، ساکزی ، هروی، خوزی، و فارسی (شیرازی) ، رازی، کردی و دیگر. سبک شناسی جلد یک، ص – ۲۸

پس زبان دری نه دنباله زبان پارسیک ( پهلوی ساسانی) نه پهلوانی (پهلوانی اشکانی) ، چنان که گاهی پنداشته اند بوده است.

بهار و برتلس به نزدیکی زبان دری و پهلوی اشکانی همنوا اند. اکنون حکایتی از یک رویداد میآوریم که راه را بسوی ریشه یا اصل زبان دری میگشاید.

در انجامش سده نزدهم از میان ریگهای صحرای گوبی در آسیای مرکزی کاغذ پاره های پیدا میشد که بر آنها چیزهای نا آشنای نوشته بود و مردم نواحی بجای شیشه های پنجره ها از آن کار میگرفتند.

کاغذ پاره ها بزبان سغدی

کاغذ پاره ها بزبان سغدی

انجمن جغرافیایی (سن پترزبرگ) از ۱۸۹۳م تا ۱۸۹۵م در آنجا کاوشهای علمی کرد و سه سال دکتر (کلمنتز) فرستاده ی فرهنگستان علوم روسیه دنباله ی کار را گرفت جایگاه حفریات ویرانه های شهریست که کوشان نام داشته و خود مردم چین آنرا (کائوچانگ) می نامیده اند. این شهر که در شمال تورفان نهاده بوده سالها پیش با چند شهر دیگر در اثر طوفان سختی زیر تپه های ریگ شده است.

در نتیجه کاوشها اسناد گرانبهای زیادی در دین مانی و مسایل دیگر یافتند که بزبان های سغدی ، اویغوری ، و یک زبان دیگر نوشته شده بوده است. آن زبان بازپسین را برتلس   (( پهلوی آسیای میانه که به پارسی دری بسیار نزدیک بوده)) (برتلس همانجا، ص ۳۰ ) مینامد. مگر شماری دانشمندان و از جمله بهار آن را ((ریشه و پایه کهن زبان دری)) میشناسد. بهارهمان کتاب ، ص- ۲۴

سعید نفیسی در شناختاندن آن زبان نوشته است که: (( اسنادی که در آسیای مرکزی بدست آمده شامل برخی مطالب به زبانهای ترکی و خط مانوی و نیز شامل قسمتهای به نظم و نثر زبان دری سابق است که متوجه ریشه آن نبوده اند و آن را زبان متون مانوی نام گذاشته اند و تردیدی نیست که اصل زبان دری امروزه بوده است)) (سرچشمه تصوف در ایران ، سعید نفیسی تهران ۱۳۶۶ هش.

سعید نفیسی

سعید نفیسی

پس به چنین برآیند میرسیم که: زبان دری امروزین دنباله زبانیست که پیش از ساسانیان و اشکانیان در سیستان ، بلخ ، هرات ، تخارستان و بخشی از آسیای میانه سخن گفته میشده است و در اسناد تورفان گشایش یافته است. و آن را میتوان دنباله زبان پارتی باستان شمرد. شاخه ی دیگر زاده شده از پارتی باستان در ۲۵۰ ق م با قوم ( پرتوه) به غرب ( سرزمین های غربی ایران کنونی ) رفت و قوم (پرتوه) بود که دولت هخامنشی را بر انداخته دولت اشکانی را پایه گذاشت. نزدیکی زبان دری باستانی تورفانی و پهلوی اشکانی از همین جاست.

در همان سال  (دیو دت) اول والی یونان باختریه و سغدیانه که کاشغرستان و بلوچستان را نیز به قلمرو خویش پیوسته و در غرب تا ایالت توس پیش رفته بود ، در برابر دولت مرکزی یونانی اعلان استقلال کرده با دولت نو بنیاد اشکانی روابط دوستانه برقرار کرد.

مردمان دولت باکتری و پیرامون آن با استفاده از غنای ادبی پیشینهء زبان خویش و برخورداری از متون اوستا و اثر پذیری از غنای زبانهای همزمان و همسایه چون سغدی و تخاری و لهجه های دیگر در دوره اسلامی زبان نیرومندی را پرورش دادند که حیثیت درباری یافته زبان دری نامیده شد . برتلس {یوگنی ادواردویج برتلس متولد سال ۱۸۹۰م در پیترزبورگ روسیه} پس از بررسی اسناد تورفان به این نتیجه میرسد که در آفرینش های ادبی آریاییان خراسان و ماوراءالنهر تا چکامه های دوره های طاهریان (۸۲۱ م تا ۱۸۳م) ، صفاریان (۸۷۳م تا ۹۰۳م) و سامانیان (۸۱۹م۹۹۹م) هیچ گسستگی رخ نداده است. و بخصوص از چیره شدن اسکندر بر آسیا تا تازیدن تازیان زندگی ادبی در خراسان و آسیای میانه تمرکز یافته بود. بنا برآن پشتوانه ی تاریخی – ادبی در سپیده دمان شعر و ادب زبان دری کنونی نخستین شاعران چون ابو شکور بلخی، حنظله ی بادغیسی ، محمد بن وصیف سکزی، محمّد بن مخلد سکزی ، بسّام کرد خارجی، ابو عباس مروزی، فیروز مشرقی، محمود وراق هروی و دیگران از خراسان و سیستان برخاسته اند و در دوره سامانیان و غزنویان تا قرن چهارم هجری همه آفرینشگران ادبی ، چه شاعر و چه کتاب نویس ، دری زبان و از خراسان و سیستان بوده اند و سرود (کرکوی) نیز به زبان دری سروده شده است.

فرخته /FARROKHTE/ باذا روش

خٌنیده گَر شب هوش

همی برست از جوش

انوش کن می! انوش!

دوست بذ /BEZ/آگوش

به آفرین نهاده گوش

همیشه نیکی کوش

که دی گذشت و دوش

شاها ! خدایگانا !

به آفرین شاهی

نظر محمدتقی بهار:

به نظر محمدتقی بهار در کتاب سبک‌ شناسی، یا تاریخ تطور نثر پارسی، زبان دری زبانی است که از خراسان به دربار ساسانیان رفته است. به نقل از وی در اصل معنی واژه «دری» اختلافاتی وجود دارد. دو چیز را میتوان فرض کرد: یکی این که در دربار و در میان بزرگان در خانه و رجال مداین (تیسفون پایتخت ساسانیان) به این زبان سخن میگفته باشند. و دیگر آن که این زبان، زبان مردم خراسان و مشرق ایران و بلخ و بخارا و مرو بوده باشد. اجتماع این دو حالت نیز مشکلی ایجاد نمی‌کند و منابعی وجود دارد که هر دو وجه را تأیید میکند.

مرحوم محمد تقی بهار

مرحوم محمد تقی بهار

میتوان نتیجه گرفت که زبان دری که خاص مردم خراسان و شرق پارس بوده است در دربار تیسفون و میان درباریان و رجال ساسانی نیز متداول بوده است. ریشهٔ «دری» را نیز احتمالاً باید «دَر» دانست که در زبان دوران ساسانی به معنی پایتخت و دربار است.

در چگونگی ورود زبان مشرق ایران به مغرب آن محمدتقی بهارعقیده دارد که شاید، در عهد آزرمی و پوران و یزدگرد این زبان به‌همراهی «پهلویان» یعنی اتباع فرخ هرمز پدر رستم فرخزاد که همه از مردم خراسان بودند و طبری از آنان با نام «فهلویان» نام میبرد به دربار تیسفون راه یافته است و در مدت طولانی نفوذ آن طایفه در پایتخت، این زبان در دربار ریشه دوانده است و مصادف با ورود عرب‌ها در مداین زبان دری در دربار شایع بوده است.

به نظر محمدتقی بهار، زبان دری زبانی است که ازخراسان به دربار ساسانیان رفته است. به نقل از وی در اصل معنی واژه «دری» اختلافاتی وجود دارد. مثلاً برهان قاطع ذیل حرف دال مینویسد:

گویند واژه ساکنان چند شهر بوده است که آن بلخ و بخارا و بدخشان و مرو است، و طایفه‌ای برآن‌اند که مردمان درگاه کیان بدان متکلم می‌شده‌اند و گروهی گویند که در زمان بهمن اسفندیار چون مردم از اطراف عالم به درگاه او می‌آمدند و زبان یکدیگر را نمی‌فهمیدند بهمن فرمود تا دانشمندان زبان پارسی را وضع کردند و آن را دری نام نهادند یعنی زبانی که به درگاه پادشاهان تکلّم کنند و حکم کرد تا درممالک به این زبان سخن گویند ــ و منسوب به درّه را نیز گویند همچو کبک دری و این به اعتبار خوش‌خوانی هم می‌توان بوده باشد زیرا که بهترین واژه های پارسی زبان دری‌است.

بر اساس این توجیه‌ها و منابع دیگری از این دست، دو چیز را می‌توان فرض کرد: یکی این که در دربار و در میان بزرگان در خانه و رجال مداین (تیسفون پایتخت ساسانیان) به این زبان سخن می‌گفته باشند. و دیگر آن که این زبان، زبان مردم خراسان و مشرق ایران و بلخ و بخارا و مرو بوده باشد. اجتماع این دو حالت نیز مشکلی ایجاد نمی‌کند و منابعی وجود دارد که هر دو وجه را تأیید میکند.

روایت ابن‌الندیم از ابن‌مقفع که می‌گوید «دری واژه شهرهای مداین است و در دربار پادشاه بدان زبان سخن می‌گفتند و منسوب است به مردم دربار و لغات اهل خراسان و مشرق و بلخ در آن غلبه دارد». روایت یاقوت از حمزه بن الحسن نیز مطابق روایت ابن‌الندیم است.

بیشتر عبارت‌های پارسی‌ای که در کتب عربی از قول شاهنشاهان ساسانی و رجال آن دوره به شکل دقیق نقل شده‌است به زبان دری است، نه به زبان پهلوی. از آن جمله عبارتی است که جاحظ در کتاب المحاسن و الاضداد می‌گوید: «(به عربی: و وَقَّعَ عبد الله بنِ طاهر: مَنْ سَعَى رَعَى وَ مَنْ لَزمَ المنامَ رای الأحْلامَ، هذا المَغنی سِرقهٌ مِنْ توقیعاتِ انَوشَرْوان فانه یقول: هرک رَوَذ چَرَذ، و هرک خُسپَذْ خواب بینَذْ)». جاحظ در کتاب التّاج نیز عباراتی از شاهنشاهان ساسانی ذکر می‌کند مانند «خرّم خفتار» و غیره که همه به زبان دری است.

محمد بن جریر طبری در تاریخ طبری عبارتی از قول اسماعیل ابن عامر یکی از سرداران سپاه خراسان که مروان ابن محمد آخرین خلیفهٔ اموی را دنبال کرد و در مصر به او رسید، که مروان درآن جنگ کشته شد، می‌گوید که: «اسمعیل به خراسانیان گفت: «دهیذ یا جُوانکان!»» و جای دیگری نیز از قول همین شخص می‌گوید: «یا اهل خراسان مردمان خانه بیابان هستید برخیزید؟» که هردوی این عبارت‌ها به دری است.

ابن قتیبه در عیون الاخبار در شرح رزم «وَهْرَزْ سُوار» با حبشیان در یمن حکایتی ذکر می‌کند و می‌گوید:

سواران پارس برتیرهای خود نام‌ها مینوشتند گاه نام شاهنشاه گاه نام خودِ سوار و گاه نام پسروگاه نام زن ــ وهرز دیلمی چون با صف حبشه برابر آمد، غلام را گفت تیر از ترکش برآور و فرا من ده، غلام تیری برآورد و بدست سوار داد که بر آن تیر نامِ زنِ وهرز نوشته بود، وهرز آن را به فال بد گرفت و با غلام گفت: تویی زن! و این فال بد به تو باز گردد! برگردان و تیری دیگرده. غلام تیر را به جعبه درانداخت و دست بزد و تیری دیگر برآورد و بدست خداوند داد. چون وهرز نگریست باز همان تیر بود! پس وهرز درفالی که زده بود به اندیشه رفت و ناگهان با خود آمده گفت: زنان! سپس گفت زن آن! (یعنی بزن آن را) نیکو فالی‌است!.

این داستان میرساند که وهرز به زبان دری سخن می‌گفته است یا نقل سخنان او را عرب‌ها از آنجا که زبان بزرگان پارس دری بوده است به همان زبان شنیده و روایت کرده‌اند. به این علت که در زبان پهلوی زن را «کن» می‌گویند و دختر را «کنیزک» ولی فعل زدن با صدای «ز» می‌آید و بنابراین این جناس (بین نام همسر وهرز و بن مضارع «زن») نمی‌توانسته است در زبان پهلوی برقرار باشد، بلکه فقط در دری برقرار است.

از اسناد فوق و منابع دیگر می‌توان نتیجه گرفت که زبان دری که خاص مردم خراسان و شرق ایران بوده است در دربار تیسفون و میان درباریان و رجال ساسانی نیز متداول بوده است. ریشهٔ «دری» را نیز احتمالاً باید «دَر» دانست که در زبان دوران ساسانی به معنی پایتخت و دربار است.

عبدالحی حبیبی که یکی از مفـاخـر زبان و ادب پشـتو است، پژوهـش‌هــای دامنــه داری در زمینه مــهـد پـیدایـش زبان دری انجام داده است. او بـعـد از کشـفیـات بـاسـتان‌ شـنـاسی؛ از قــبـیل کتـــیبه‌هـای ســرخ کــوتـل، جـغـتو، تــوچـی وغـیره بر نتیجـه‌ گـیری‌های خـود که در زیر جسـتارهای آن را می‌خوانـید، تاکیـد دارد.

حـبیـبی می‌ نـویســد کــه:

“کشف کتـیبه‌هـای بـغـلان کـه بـا رسـم‌الخـط یونانی (از نوع خمـیده کوشـانی) و با زبان تخاری یا دری قـدیم نوشـته شده، کاملاً پرده از روی حـقایـق برداشـت. حـدسـیات و تخمین‌های دانشـمندان را که فارسی دری را از منشـاء پهلوی سـاسـانی و گاهی مولود مختـلط پهلوی و عربی و غیره می ‌دانسـتند، باطـل نمود”

مرحوم پوهاند عبدالحی حبیبی

مرحوم پوهاند عبدالحی حبیبی

عبدالحـی حبیبی می‌افزاید که:

“ایــن نظرجـدیـد عـلمی کـه زبان دری افغانسـتان از پهـلوی نزاییـده، اکنـون یک سـند قـوی و واضحی را پیدا کرده، که آن عبارت از کشف سـنگ نبشـته مکـشـوفه بغـلان را به زبان دری و رسـم الخـط یونانـی می ‌بیـنیم، اعتـراف می‌ کنـیم، که زبان دری کـنونی از پهـلوی منـشعـب نشـده، بلکه در مدت یکهـزار و هـشـتصد سـال تا دو هـزار سـال پیـش از این در تخـارسـتان تاریخی زبان تکـلم و تحـریر و ادب دربار بوده … کشـف این سـنگ ‌نبشـته گرانبهـا، تحـولی را در عـلم زبان‌شـناسی و تاریخ ادبیات افغانسـتان بوجود می‌ آورد و عـقاید کهنه را متزلزل می‌ گرداند.” و “ … زبان دری بشکلی که در این نوشـته ثـبت شـده در حدود قرن اول و دوم میلادی یعنی دو هزار سـال قبـل وجـود داشـت. “

پوهاند حبیبی درشـرح هفت کتـیبه قدیم می ‌نویسـد که: ” کـتیبه سـرخ کوتـل بغـلان که در حـدود ۱۶۰میـلادی به زبان تخاری ( دری قدیم ) نوشـته شـده اسـت، نشـان می ‌دهـد که زبان دری قبـل از ورود اعراب به این سـرزمـین رایج بوده است و جروبحث مورخین و باسـتان ‌شنـاسان که عمدتاً در حاشـیـه غربـی و جـنوب غـربی قـلمـرو زبان فارسـی متمرکز اسـت، نتیـجه‌ای نـداد. زیرا در حـدود مـذکـور زبـان پهـلوی رایـج بـوده اسـت.”

سـنـگ‌ نـوشـته بغـلان در سـال ۱۳۳۰خورشـیدی (۱۹۵۱م) از یک معـبد دوره کوشـانی از سـرخ کوتـل بغـلان ( در ۲۰۰کیلومتری شـمال کابل ) کشـف گردید و قدامت بیش از یکهـزار و هـشـتصد سـال از امروز دارد. ایـن سنـگ ‌نـوشـته به زبان دری و رسـم‌الخـط یـونـانـی نوشـته شـده اسـت. کشـف و مطالعـه آن بر نظریه اینکه خراسـان و فرارود مهـد پیـدایش زبان دری اسـت که پیش از اسـلام رواج داشـته، صفحه گـذاشـت.

همایون عالمی در کنار سنگنبشته رباطک( موزیم کابل)

همایون عالمی در کنار سنگنبشته رباطک( موزیم کابل)

پرفسـورعبـدالاحمد جـاویـد کـه پـژوهـش‌هــای گسـترده‌ای درمورد زبان و ادب فارسی دارد، می ‌نویـسـد:

“… وجود زبان دری پیـش از اسـلام ثابت اسـت. از قرن اول و دوم به جز چند شـعر هجائی آثار دیگـری به ما نرسـیده، اما در قرن سـوم اسـت گویـندگانی در بلـخ، بخـارا، هـرات و سـیسـتان پدید آمـدند و بنـیان ادب دری را گـذاشـتند. چنانچـه در همـین آوان یک بیـت شـعـر، یک رسـاله و یا یک کتاب در سـراسـر ایران امروز به زبان دری بوجـود نـیآمـده اسـت و اصـولاً هم نـبایـد باشـد.

“پــرویــز نـاتـل خانلـری یـکی ازچـهـره‌های شـناخـته‌شـَده ادبـی ایران تاکـید می کند: “ منـطـقه رواج و رونق فارسی دری ابــتدا در شـرق و شـمال شـرق ایران بود …” و شـاعـران آن دوران “ … غالباً به یکی از شهرهای بخـارا، سـمـرقـند، هرات، بـلخ، … و آبادی‌های دیگر خراسـان منسـوب هـســتند.” بـه نظر بسـیاری از پـژوهـشـگـران و خـاور‌شـنـاسـان، زبان پارسی دری از سـرزمیـن‌های خـراسـان و فرارود برخاسـته و در همین حوزه پرورده شـده و اغلب شهـرهای آن از جمـله بخارا وبلـخ، سـمرقـند و غـزنه، هـرات و نیـشـاپور از دیرگـاهی مرکز عـلم و ادب بــوده اند. بـدیـن ترتـیب زبـان دری زبان بیگـانه و وارداتی نبـوده در هـمین سـرزمین زاده و پرورده شــده اســت.

مـیرغلام محـمد غبار مورخ شـهـیر افغانسـتان بر این عقـیده اسـت که: “ زبان دری اصلاً در مناطـق دو طرف رود جـیحـون”۱۴یعـنی سـرزمین‌هـای ماورءالنهـر و خراسـان قـدیم قـبل از اسـلام بـوجـود آمـده اسـت و به قـول نویـسنـده کـتاب “سـرنوشـت فارسی تاجـیکی فرارود در قرن ۲۰”، مـحـمد جان شکوری “… فارسی دری در خـراسـان از جـمله در ماوراءالنهـر بیـش از اسـلامیت رواج داشـت و بـه درجـه زبـان شـعـر رسـیـده بود …” ۱۵در برپایی و تحول زبان دری زبان‌های بومی این خـطـه بویـژه زبان سـغـدی کـه روزگاری زبان ارتـباطی “راه ابـریشـم” و زبان عـلمی آسـیای مـیانه بـوده و به گفته دکتـر احسـان یارشـاطر، مدیر دانشـنامه‌ ایرانیکا / Encyclopedia Iranica/ “ زبان بـین‌الـمللی آسـیای مرکزی به شـمار می رفـت و تا چیـن نـفـوذ داشــت”۱۶نـقـشی مــؤثـر و قــوی داشــته اســت.

مرحوم میرغلام محمد غبار

مرحوم میرغلام محمد غبار

سـعـید نـفیـسی اسـتاد پیشـیـن دانشـگاه تـهران می ‌نویسـد: “… به دلایـل بسـیار بر من مسـلٌم اسـت که سـرزمین اصلی زبان دری، خـراسـان و ماوراءالـنهر بـوده … و بـعـداً زبان دری در نـواحـی ایـران کـه قـلـمرو اصلی آن نـبوده انتشـار یافـت، …”

خراسان اجبارا در اوایل دورهً اسلاممی و حتی تاچندین قرن پس از اسلام آثار خود را غالبا به زبان عربی ، که زبان دینی و علمی مسلمانان جهان بود ، می نوشتند.»

سعید نفیسی

سعید نفیسی

  « بهار» در سطور بالا این حادثه را بازگو میکند که طغرل سلجوقی تا سال ۱۰۶۲ م بر بغداد مسلط گردید و بدست او وحدت سیاسی ایران مجددا تامین شد. درین وقت بود که عمیدالملک کندری وزیر فاضل همین پادشاه فرصت را مساعد یافته و دفاتر فارس را از عربی به دری برگردانید.

دراین شک نیست که با ترویج اسلام زبان عربی برزبان دری اثر گذاشت و شمار زیادی از اصطلاحات و لغات عربی در زبان دری بکار گرفته شد. اما بکار گیری کلمات عربی در راه تکامل زبان دری مانعی را بوجود نیاورد. برعکس « اقتباس وزن و قافیه از شعر عربی کمک کرد که اشعار دری نیز مانند زبان عربی موزون و مقفی باشد.»

 یعنی ادب زبان عربی اثراتی را در شیوه ای نگارش زبان دری از خود بجا گذاشت. این اثر گذاری از نظر مرحوم محمد رحیم الهام سبب شد که ادبای ما «  در تحقیق و نگارش دستورهای زبان دری قهراً تحت تاثیر روش دستور زبان عربی واقع شدند. چنانچه وقتی به این دستور ها نظر بیندازیم گمان میکنم که مولفان ، کتب صرف و نحو زبان عربی را اساس کار خود قرار داده ، اصول و کلیات را از آنها ترجمه نموده و مثالها را تا حد ممکن از زبان دری آورده باشند. بنابران بجای اینکه ساختمان و نظام زبان دری را بروش مشاهده و استقرار شرح کرده باشند ، اصول و قواعد ساختمان و نظام عربی را بر دری تطبیق نموده اند و از تشریح ساختمان زبان دری چنانکه تویط اهل زبان بکار میرفته غافل مانده اند.»

بررسی ها نشان میدهد که « از اواسط قرن پنجم هجری ، نثر عربی در نثر دری تاثیر کرد ، جمله ها طولانی شد و لغت های عربی رو به زیادی گذاشت.»

ولی این افزایش در آن سطحی نبود که سبب تخریب زبان دری شود.

اکثر دودمانهای حاکمهً خراسان چنانچه قبلا گفته شد ، به بسط و توسعه زبان دری علاقمند بوده و دراین راه خدمات بزرگی را انجام دادند. محمود غزنوی (۳۶۰ ـ ۴۲۱ ق ) خود ناشر زبان دری درداخل و خارج افغانستان بود. دردوره ای غزنوی ها « ادبا و دانشمندان مشهوری مانند فردوسی و ابوریحان درغزنه زندگی داشتند. شهر غزنه که کانون ادب دری در آسیآی وسطی بود ، شعرایی چون عنصری ، فرخی ، سنایی ، مسعود سعد ، ابوالفرج و سید حسن ( غزنوی) را میپرورید.»

همچنان بلخ مهد تولد و پرورش نویسنده ها و شعرای بزرگ مانند دقیقی ، ابوشکور بلخی ، ابوعلی سینای بلخی، (متولد افشنه در ۲۰ فرسخی بخارا) ابوالموید بلخی ، ناصر خسرو و قبادیانی بلخی و بالاخره مولانای بزرگ جلال الدین بلخی و دیگران بود. از ولایت هرات شعرا و نویسندگان زیادی در بوستان ادب دری قامت افراشته اند که خواجه عبدالله انصاری ( ۳۹۶ ـ ۳۸۱ ق ) …..

درقرن نهم هجری بالاثر توجه سلاطین تیموری ، هرات در عرصه های علمی ، ادبی وهنری عظمت و شهرت فراوان کسب کرد. در همین وقت بود که کانون فرهنگی معتبری بنام « مکتب هرات » پدیدار شد. گرچه این مکتب بیشتر معرف نقاشی، میناتور و خطاطی بود و در عرصهً شعر همان خصوصیات « سبک عراقی » رواج داشت ، ولی باید اذعان نمود که ادبیات آن عصر جولانگاه خیال ، مضمون و موضوعات میناتور مکتب هرات را بسیار توسعه داد. زیرا نقاشان این دوره اشعار حماسی و عشقی شاعران سرآمد روزگار شان را مصور می ساختند. استاد کمال الدین بهزاد نقاشی های ماندگاری را دراین عصر آفرید که برای هنرمندان معاصر و خلف اش الهام بخش بود.

پس از سقوط دولت تیموری بسال ۱۵۰۵ برای چندین قرن ادبیات دری درمسیر انحطاط قرار گرفت. خراسان میان صفویها ، مغلها و شیبانی ها تجزیه شد. بی امنیتی ، جنگها و رقابت های هر سه قدرت زمینه ها و رونق علم و ادب را در سرزمین افغانها به مخاطره انداخت. مراکز شعر و ادب ازین سرزمین به مراکز قدرت هر سه نیرو اشغالگر در اصفهان ، سمرقند و دهلی منتقل شد. پس از کوتاه شدن تسلط صفویها و مغولها ، همچنان منحل شدن ازبیک های ماورالنهر در سیستم اداری شمال ، هنوز هم مجال رونق علم و ادب وجود نداشت. زیرا دولت های کوچک منطقوی ( مانند هوتکی های قندهار و ابدالی های هرات ) ، جنگهای طولانی و فرسایشی میان اولاده های تیمورشاه و سردار پاینده خان و حملات پی هم استعمار انگلیس دراین سرزمین ، زمینه های تکامل زبان دری را خیلی محدود میساخت.

پس ازاین همه نابسامانی ها و فترتی طولانی در ادب دری ، افغانستان وارد قرن بیستم شد. این پنج قرن که با آغاز جنبش تجدد خواهی پایان یافت ، زمانی رقت باری بود که میتوان آنرا دوره ای انحطاط ادبیات زبانهای باشندگان خراسان از آنجمله ادب دری نیز نام نهاد.

در دوره ای انحطاط ، ادب دری « بیشتر از پیش تحت تاثیر زبان عربی واقع شد و لغات و کلمات تازی سیل آسا داخل زبان دری گردید. این تاثیر بجایی رسید که هشتاد الی نود درصد کلمه های زبان دری را لغات و ترکیبات عربی تشکیل میکرد. فقره ها و جمله ها و امثال حکم و اشعار تازی  فزون تر گردید و برخی از از مختصات صرفی عربی نیز در زبان دری وارد شد ، لغات مغلی و ترکی هم بیشتر درین زبان راه یافت.»

        تا آنکه همراه با جنبش های تجدد خواهی بخصوص جنبش مشروطیت ، فصلی از رونق ادب دری مجددا گشوده شد ، در عصر تجدد خواهی نیز « به اثر (  باز شدن روابط )  و تماس با کشورهای غربی ، کلمه ها و مصطلحات بیشتر انگلیسی و فرانسوی وارد این زبان شده و در همین عصر که دوره ای ترجمه از زبانهای اروپایی است ـ مانند دوره غلبه ای زبان تازی ( از قرن ششم هجری تا همین اواخر) ـ بدبختانه از نظر برخی قواعد دستوری و طرز جمله بندی هم اندکی به زیر تاثیر زبانهای بیگانه کشانیده شده است.»

           گروهی از دانشمندان با دستورهای زبانی غربی آشنا شده ، این دستورها و یا دستورهایی را که غربیان برای دری زبانان نوشته بودند ، منبع تقلید خود قرار دادند. به این ترتیب دستور نویسی زبان دری مستقیما به شیوه ای دستور نویسی غربی آغاز شد.

به هرحال جنبش مشروطیت شرایط را به خواست منورین افغان مساعد ساخت و سراج الاخبار به قلم بدستان فرصت تبارز فکر و اندیشه را داد.

گنج شایگان

به  بحر شعر و معنی ها چو گنج شایگان  دری

جلای درّ نایابش چو خورشید  جهان   دری

صبوحِ  این  زبان  ما  شراب   شعر  میریزد

می از خم خانه ی معنی  نموده  داستان  دری

کشد دیباچۀ  فیضش ز اسرار  جهان  پرده

تحیر  عالمی  دارد  زمین تا آسمان  دری

به  دور ساغر مستش  هزاران  لعبتی رقصان

کشد تا شعر حافظ را به  لفظ   خاوران  دری

عسل پُر بار میآرد  زبطن  لهجه  های  خود

برد  تا شهد شیرین را بروی  هر  زبان  دری

یکی شوخ  سمر قندی   دگر این  کابلی   دختر

حلاوت ها بر انگیزد  کشد  تا  در  میان  دری

به تصویر قلم  بینم  حضور  فطرت   معنی

به اشعار دل انگیزم کشم  من دُر فشان    دری

ز شعر رودکی آمد به مجلس نقل   پُر   باری

از آن پس هر سترگی را نموده  امتحان   دری

ز عرفان  شد سنائی را  تذرو شعر در جوشش

کند  تا مغز  قرآن  را  زمولانا  بیان  دری

کمال  بوعلی  سینا  جمال  نصر  فارابی

ضمیر فکر سعدی را کشد در بوستان دری

گهی از رابعه  گوید، گهی هم  از شهید  آرد

نوای شعر دلکش را ز بلخ  باستان  دری

دری شد نورعین آنگه که جامی در هری آمد

جلایش آوَرَد  هردم چو  زرّ  زعفران  دری

نگین تاج شاهان  را تجلی میدهد   حرفش

زبان را ورد محمود و انیس  شاهجهان دری

به  شعرعنصری بنگر جواهر  زینتی   دارد

به فردوسی زشهنامه رسد چون باغبان  دری

ز مصحف های انصاری شعاع  نور  میتابد

برد تا  عرش اعلی هم  نوای  خاکیان  دری

کشد تا شعر دلکش را امیر خسرو به موسیقی

کشیده درّ دری را   به  ذکر ذ اکران   دری

الا ای آنکه بر دری تو طعن و خصم میگویی

به  آب عطر شستن کن بگیر اندر دهان  دری

صفوف  معرفت روشن شود از مشعل مهرش

زبان عاشقان  دری ،  کلام عارفان  دری

چمنزارِ خیالاتش  گلستانِ حقیقت   شد

زمینِ عطرِ پُرنگهت کشد  تا  آسمان  دری

شرارِ صورت  و معنی را  زآوای  برانگیزش

شرابِ مستِ عرفان را برنگ  ارغوان  دری

به گوشم ارغنون دارد به اشعار طرب خیزش

حیات جاویدان باشد به عشق از ارمغان دری

ز شور بیدل و صائب به  هند  آورد غوغایی

کلیم و  شوکت و  واقف  کند  اندر  بیان دری

فضای موج  گفتارت  (همایون) میکند   دایم

ز عطر این گل  معنی بهار بی  خزان  دری 

سید همایون شاه (عالمی)

۲۱ جنوری ۲۰۱۴ م

کابل – افغانستان

 

۵ پاسخ به “ادبیات دری”

  1. admin گفت:

    عالمی عزیز به سلامت باشد .مطلب زیبا وبا معلومات است. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر

  2. همایون عالمی گفت:

    ممنون شما برادر گرامی مهدی بشیر و تشکر از حوصله و بردباری تان خدمات شما همیشه قابل تقدیر است.

    کامیاب و کامگار باشید

  3. نورالرحمن رحمانی مؤحد گفت:

    از معلومات شما در باره مهد زبان دری اظهار امتنان می نمی سوالی داریم اینکه چطور می توانیم که زبان فارسی دری با در کل می توان گفت زبان فارسی را رشد داد و زبان خود را غنی تر ساخت و نگذاشت تحت تاثیر زبان های اجنبی قرار گرفت اگر در این مورد برایم مان معلومات ارایه نماید خیلی ها خوش خواهیم شد و از شما اظهار سپاس و قدردانی باز هم می نمایم که در جستجو و تقویه زبان فارسی هستید و ما می کوشیم زبان خود مان را به هر نحوه که شود باید قوتیر و غنی تر بسازیم و نگزاریم زیر فشار تهاجم فرهنگی بیگانه گان قرار گیرد.
    با احترام نورالرحمن رحمانی مؤحد

  4. روح الله احمدی گفت:

    ممنون از شما
    خواهان تلاش های بیشتر شما در زمینه رشد معلومات اذهان عامه در مورد زبان دری هستیم

  5. بسیار عالی
    از زحمات هریک شما خوبان درزمینه ساخت این سایت واقعاً سپاس گذاریم…
    موفق باشید .

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما