۲۴ ساعت

16 ژانویه
۱ دیدگاه

برنامه سازان تحلیلگر و تحلیلگران بی برنامه

تاریخ نشر  پنجشنبه ۱۶ جنوری ۲۰۱۴  هالند

محترم خلیل الرحمن سلحشور

محترم خلیل الرحمن سلحشور

برنامه سازان تحلیلگر و تحلیلگران بی برنامه

مروری بر فعالیت رسانه های برون مرزی افغانی و تأثیرات آن بر جامعه افغانستان

نوشته:خلیل الرحمن سلحشور؛ پژوهشگر علوم ارتباطات و  ژورنالیست آزاد

*******************************

تلویزیون با توجه به قدرت که در پیام خود دارد  می‌تواند به یکسان سازی فرهنگی جامعه کمک نماید. لوگار در این باره  می‌گوید: تمرکز جمعیت در شهرهای بزرگ به علاوه بالارفتن سطح عمو می‌زندگی و در عین حال به متحدالشکل شدن فرهنگ و توفیق زود رس، این برده کوچک کمک کرده است.

در حقیقت وی معتقد است که کار رسانه های جمعی از جمله تلویزیون یکسان نمودن فرهنگ جامعه است که با این کار  می‌تواند از سودگرائی و خطرات آن که متوجه جامعه  می‌شود جلوگیری کرد و این جنبه کارکردن مثبت رسانه جمعی است چون فرهنگ تفرد گرائ باعث خطرات از همه پاشیدگی و انسجام آن  می‌گردد و از بین رفتن روح جمعی باعث سرگردانی و انحراف جامعه  می‌گردد بگفته آقای دورکیم انسجام اجتماعی عامل بقا و ادامه حیات جوامع بوده است; و تلویزیون با قدرت گیرایی پیام هایش  می‌تواند به این روح جمعی مساعدت نماید. مک لوهان میگوید،  تلویزیون موجب  می‌شود که توازنی سالم بین حواس پدید آید، با عنصر تلویزیون، فرهنگ شفاهی نضج  می‌یابد، مشارکت به جای ترک عزلت جویی و رهایی  می‌نشیند همکاری و اندیشه جهانی جایگزین ملی گرایی ها مخصوصاً ملی گرایی های افراطی  می‌گردد.

لرنریکی از نظریه پردازان ارتباطات اعتقاد به احساس مشترک دارد به نظر آنان وظیفه اساسی وسایل ارتباطی تقویت چنین احساسی است شخص از این طریق شهروند واقعی یک اجتماع خواهد بود; که  می‌توان خود را به جای دیگری قرار دهد احساسات او را از آن خود سازد و در غم یا شادی دیگری یا دیگران سهیم گردد.

به نظر من (پژوهشگر) تلویزیون یکی از عملکردهای مثبتش بوجود آوردن احساس جمعی در میان توده ها است مثلاً نشان دادن صحنه های مظلومیت مردم افغانستان ، عراق، فلسطین و لبنان و سایرکشورهای مظلوم در اجتماع انسانی روح و احساس مشترکی  می‌تواند پدید آورد، بخش خبری و مستند تلویزیون  می‌تواند به این روح جمعی در شرایط فعلی کمک فراوانی نماید. آگاه، سازی توده های انسانی همراه با تصویر صحنه های فجایع انسانی در ایجاد همدردی و احساس مشترک کمک بسیاری  می‌تواند بنماید، البته مثبت صحنه ها هم برای خبرنگاران همراه با مشکلات و محدودیت های جدی است ولی با آنهم توانسته در آگاه سازی سهم خوبی به عهده گیرند.

در رسانه‌های  برون مرزی به ظاهر «آزاد» غربی، که صاحبان اصلی آنها پشت پرده و صاحبان ظاهری آنها  افغان بوده هم برنامه میسازند و هم صاحب هم امتیاز تلویزیون را بدوش دارند و هم تحلیلگر و نظریه پرداز و هم گردانندگی میکنند، پیدا کردن صدایی که متعلق به طبقه بسیار اندک شرکت‌هایی که سیاست اقتصادی دولت‌های غربی را کنترل می کنند نباشد، بسیار سخت است. رسانه‌های برون مرزی افغانی ، علی‌رغم ظاهری که از آزادی نشان می دهند، تبدیل به نوکران بی‌چون و چرای  شده‌اند که کشف علت آن نیز چندان مشکل نیست.

البته نباید همه رسانه هارا در برگرفت ، همانگونه که رسانه ها به چندین گروه دسته بندی شده فعالیت ها ، نوع فعالیت ها و پالیسی ایشان نیز به گونه مرموز باقی مانده است.

در این نوشته نمی خواهم نامی ازین رسانه ها را ذکر کنم چون همه هموطنان ما بخصوص کسانیکه دربرون مرزهای کشور زندگی میکنند بدرستی میدانند و اکثر ایشان از پشت برده این رسانه ها باخبراند .اما همانگونه که رسانه های دسته جمعی از جمله تلویزیون وانترنت،  جهان را به یک دهکده کوچک تبدیل کرده است، در چنین شرایطی می توان از این ابزار در جهت انتقال آرمان ها، فرهنگها و ارزشهای متعالی استفاده کرد و در برابر آسیب های فرهنگ بیگانه ایستاد.

اما روی آوردن مخاطبان به رسانه‌های برون مرزی افغانستان مثل شبکه های تلویزیونی باگردانندگان تحمیل شده و معرفی خودشان بعنوان برنامه ساز تحلیلگر و یا تحلیگر بی برنامه  با تصور ارایه موضوعات تحلیلی و  خبرهای صحیح، چالش‌هایی را در برابر منافع ملی و اجندای کشورمان  قرار می‌دهند که گاه جبران ناپذیر است. رسانه‌های برون‌مرزی طبعا اخبار را همراه با تحلیل و تفسیر متناسب با رویکردهای خود منتشر می‌کنند و تداوم انتقال آن دیدگاه‌ها، تغییر ذهنیت و نگرش مخاطب را به دنبال دارد.

این رسانه ها عموما توفیق یک رسانه را با میزان رویکرد و استقبال مخاطبان و تاثیرگذاری آن بر افکار عمومی ارزیابی می‌کنند. رادیویی که شمار افزون‌تری از مردم را به سوی خود جذب کرده باشد، روزنامه‌ای که تیراژش پرشمار است، سایتی که مراجعان بیشتری دارد و شبکه تلویزیونی که بینندگان فراوانی را دست و پا کرده باشد، موفق تلقی می‌شود. اما کمبود این نوع ابزارها در شرایط کنونی افغانستان که هنوز رسانه ها به ستانداردها و نرم های جهان پیشرفته صورت نگرفته   و نیازهای بینندگان را برآورده نمی کند از طریق ماهواره  و انترنت به اینگونه رسانه ها روی آورده اند.

قانون مطبوعات و رسانه های افغانستان بالای کسانی تطبیق گردیده و یا خواهد گردیدکه در داخل کشور به فعالیت های رسانه ای مشغولند و یا مخالف عقاید و باورها رفتار کرده باشند تطبیق میگردد، و لی رسانه های خارجی افغانی یعنی رسانه های برون مرزی مطابق قوانین رسانه ای کشور متبوع عمل نموده و پالیسی نشراتی ایشان نیز مطابق آزادی های همان کشور ترتیب گردیده و تشکل یافته است.

حالا رسانه های برون مرزی که همه فعالیت هاو نشرات و برنامه های ایشان در مورد افغانستان است و تحلیلگران و برنامه سازان که  اصلا از پرده این شبکه ها  جدا نمی شوند و بر منافع و یا علیه  اقوام ، زبان، گروه ، احزاب  وسایر اقشار  داخل مرز تبلیغات و پروپاگند انجام میدهند و ازینکه در اکثر کشورهای غربی قانونی برای آزادی مطبوعات و رسانه وجود ندارد و براین باورند که قانونی برای تنظیم و کارکرد فعالیت های رسانه ه ای ، خود نقض آزادی رسانه است.

معمولا قانون رسانه‌ها بر دو محور استوار است؛ یکی تعیین خطوط قرمز و دیگری تعیین مجازات یا توبیخ در صورت عبور از خطوط قرمز.[i]

از سوی دیگر این رسانه ها  به زبان های دری و پشتو نشرات داشته توسط ماهواره پخش میگردد. و مخاطبین آن را افغانهای داخل و خارج کشور تشکیل داده است.

بدین لحاظ رسانه های برون مرزی افغانستان که شامل چند تلویزیون انگشت شمار ، ده ها وب سایت خبری و تحلیلی  چپگرا، راستگرا همواره در تلاش برآوردن اهداف و مقاصد خود بوده و پالیسی مشخصی که برای آینده کشور پرستیج و اعتبار آورد دردست نداشته  ویا بدرستی عمل نمیکنند.

این  رسانه های برون  افغانستان نه تنها شرایط فعلی افغانستان را درک نکرده اند و یا تعمد دارند درک نکنند که برخلاف شرایط موجود برنامه اجرا می نمایند و نه ا ینکه نیاز های اساسی فکری، فرهنگی، سیاسی، اعتقادی و اقتصادی مردم را نشناختند و یا قصد دارند تا بر اساس این ضرورت ها مشی نکنند که آنچه را خود می خواهند و یا می پسندند اجرا نموده به خورد خلق می دهند  و این است که این روند بخشی از عوامل ایجاد بستر ناامنی را فراهم آورده است. چون وقتی احساسات مردم جریحه دار می گردد و اعتقادات ملی و مذهبی جامعه به بازیچه گرفته می شود طبعا اسباب دوری ملی از دولت و نارضایتی عمومی فراهم می گردد و این همان چیزی است که بستر نا امنی را فراهم می سازد و برخی حلقات سود جو هم از این جو به نفع خود استفاده جسته و کشور را به سوی بحران، نا امنی و نا آرامی سوق میدهند .

اکثریت شهروندان کشور آنچه که از رسانه های داخلی و برون مرزی افغانی دریافت میکنند سخت ناراحت و ناراض اند. آنان از عواقبیکه در برابر دختران و پسران جوان و نوجوانشان در پیش دارند بیمناک به نظر میرسند و آینده ای را که این رسانه ها به آنها رقم میزنند ؛ تاریک، خطرناک و نگران کننده تصور میدارند . [ii]

دربیرون ازکشوروضعیت رسانه های صوتی ،تصویری وچاپی مشکلات وگفتنی های معین خودرا دارد  .طی این شش سال گذشته افغانان بیشتربه اینترنیت راه پیداکرده اند . هرکس با هراندیشه ،تفکروتخیل باراه اندازی وب سایت ووبلاگ ویا بانشرنوشته ها ودرد دل خویش به وب سایت وبلاگ دیگران وبخصوص همفکرانش توانستند گفتنی ها ، عقده مندی وتخیلات اش را به شکل ازاشکال انعکاس بدهند.

هرنشریه اینترنیتی باطرزتفکرواندیشه خاص خویش درمسیری روان است . ناگفته نباید گذاشت درین بازارآشفته وتنورگرم ، نشریه های خوب وغنی اینترنیتی هم داریم که مسوولین ونویسندگان آن با تلاشهای صداقتمندانه ، خالصانه وصادقانه بخاطررشد فرهنگ کشوردرتلاش اند تابتوانند خدمات شایسته وقابل قبولی را انجام بدهند . این نشریه ها ازیکطرف بادعوت ازنویسندگان ، شعرا وفرهنگیان کشور، بانوشتن مقاله های تحلیلی وعلمی درراه شگوفانی ادب وفرهنگ وطن وازجانب دیگربا انتخاب وگردآوری مطالب علمی ، فرهنگی وخانواد گی کوشش نموده اند تانشریه های مربوط شانرا به آرشیف بزرگ فرهنگی وادبی مبدل نمایند تا نسلهای بعدی بدون سرگردانی وتلف شدن وقت بتوانند به راحتی ازآن استفاده سودمند نموده وازتاریخ وفرهنگ گذشته کشورشان معلومات لازم بدست آورند . [iii]

اما بادریغ ودرد تعداد دیگری ازین نشریه ها باوابستگی های معین ،باطرزتفکرخاص ،باحقارت ووعقده مندی های بیمارگونه وباحمایت افراد معلوم الحال درپی تخریب ، تحقیروتوهین ملت وشخصیت های ملی کمربسته اند .این نشریه ها هرآنچی که وجدان بیماروخامه ناپخته شان اجازه میدهد به این آدرس وآن آدرس رکیک ترین دشنام ، فحش وناسزا راروامیدارند ودرین بازارجنگ وجفنگ ازمسایل شخصی تاموضوعات سیاسی وتنظیمی وخانوادگی مطرح ودرمقابل دید خوانندگان قرارمیگیرد . این نشریه ها باگذشت هرروزدرین مسیرغیراخلاقی بیشترازگذشته وتند ترازقبل به دشنام گویی و عیب چینی مصروف اند.

ولی اکثربه این نتیجه وباوررسیده اند که درعقب این همه تاخت وتازها ، دشنامها وناسزاگویی ها وهرج ومرج ها دستهای پنهانی وجوددارد تاملت را بجان هم انداخته وبه قول معروف ازآب گل الود ماهی بگیرند. اگرچنین نیست چراکشورمیزبان خلاف تمام نورم های آزادی بیان ، حقوق وکرامت انسانی وشیوه های ژورنالستی جلواین همه رنگ ونیرنگ را نمیگیرد. ؟

این متصدیان وبرنامه سازان  که خودرا تحلیلگر و جامع الکمالات فکر میکنند، باید بدانند که شخصیت انسان ازهرگونه تجاوزوتعرض مصوون است. آزادی بیان این نیست که مسوولین دولتی وشخصیتهای ملی مورد تحقیروتوهین مغرضانه وکژاندیشانه قراربگیرندوکسی هم نیست که بگوید بالای چشمت ابرواست. معلوم نیست که این وضعیت تا چه وقت ادامه دارد؟

و اما بدون شک، تعدد و تنوع رسانه ها(رادیو، تلویزیون، نشرات مطبوع، سایت ها و وبلاگ های انترنتی)، علاوه از مزایا که همانا تعمیم و تعمیق دموکراسی و «آزادی بیان» که یکی از شاخص های اساسی در جوامع متمدن و پیشرفته امروزی به حساب می آید و سطح رُشد درک و فهم سیاسی باشندگان آنرا نشان می دهد، برای افغانستان که هنوز به مرحله ای «ملت» نرسیده و علاوه از تداوم جنگ و مداخله ای خارجیان، اکثر شهروندانش نه تنها از سواد بی بهره اند، بلکه به بلوغ سیاسی و فکری لازم نیز نرسیده اند، دردسر ساز و مسأله آفرین نیز است.[iv]

ازسوی دیگر تعدد و تراکم روز افزون رسانه ها در داخل وخارج کشور، که با اوضاع اجتماعی و فرهنگی حاکم بر کشور در یک همآهنگی و تناسب منطقی قرار ندارد سازمانی برای کنترول رسانه های خارجی افغانی وداخلی ملی ، خصوصی و تجارتی وجود ندارد و «آزادی بیان» که اولین تمرینات خود را در چارچوب ساختار سیاسی وارد شده به نمایش گذاشته است، به صورت طبیعی و تدریجی رشد نکرده، بلکه بعد از حوادث یازدهم سپتامبر و حضور قوای «ناتو» و با الهام و تقلید از کشورهای پیشرفته، که با روحیات و ساختار جامعه ای سنتی افغانستان سازگار نبوده و تا هنوز ترس و دلهره، جای خود را به آزادیهای دموکراتیک در عمل نداده است، همچنان در حال توسعه و گسترش است، که در زمینه کشورهای خارجی، از جمله همسایه ها و به درجه ای اول ایران و پاکستان، سود بیشتر بُرده اند و بگونه ای وحشتناکی باعث تشدید اختلافات قومی، زبانی و مذهبی شده و خطوط فاصل خطرناکی را در بین اقوام باهم برادر افغانستان، بوجود آورده است.

اکثر رسانه ها و سایت های انترنتی، وبلاک ها و نشرات مطبوع به شمول کانال های تلویزیونی و رادیوئی خصوصی در داخل و در برون از کشور، و همزمان ورود سیل آسای آثار و کتب مبتذل آخوندی ایرانی و پاکستانی به بازارهای داخلی، که اکثر آنها از نگاه مقامات مسؤول وزارت اطلاعات و فرهنگ دولت موجود، گمراه کننده پنداشته شده اند، در عوض روشنگری و ترقیخواهی، برعکس نقش تبهکارانه و عقبگرایانه را بازی کرده اند! [v]

همین تعدد روز افزون سایت ها و نشرات انترنتی، شامل حال افغانان خارج از کشور، از جمله در میان اعضای سابق حزب نیز است، که اگر از لحاظ کمی قوس صعودی اش را پیموده، اما از لحاظ کیفی اکثر مسأله ساز و فاجعه بار بوده اند، زیرا کمتر برای تبلیغ و ترویج اندیشه های وحدت طلبانه و وطندوستانه و بیشتر به غرض سرکوب رقبای سیاسی بکار گرفته شده و بگونه های مختلفی سبب شده اند، تا به درز ها و تکه پارچه های بازمانده های نهضت چپ دیروز افغانستان افزوده شود.[vi]

نکته ای دیگری که باید در این رابطه بیاد داشت آنستکه، ما برای مقطع های کوتاه نباید کار بکنیم. ما باید برای یک دورنمای روشن که نوید بخش عبور از تنگنای سخت و هولناک امروز است، کار سیاسی و مطبوعاتی مانرا سر و سامان دهیم. دوام و بقای کار روشنگرانه ای ما، بدون اشتراکیت های فکری و برون شدن از انحطاط فکری حاضر، ناممکن خواهد بود.

============================

پی نوشت ها

 

یک پاسخ به “برنامه سازان تحلیلگر و تحلیلگران بی برنامه”

  1. admin گفت:

    جناب خلیل الرحمن سلحشور گرامی ، تشکر از مطلب زیبا و عالی تان ، من کاملاَ با شما موافق هستم . موفق وزنده باشید. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما