۲۴ ساعت

19 دسامبر
بدون دیدگاه

سرورآزادگان وسالارشهیدان

تاریخ نشر پنجشنبه ۱۹ دسامبر ۲۰۱۳ هالند

دوستان عزیز و گرامی !

این مطلب عالی و خواندنی  را بعد از دهم ماه محرم یعنی روز عاشورا جناب استاد پوهنوال داکتراسدالله حیدری لطف کردند و برای نشر برایم فرستادند که متاسفانه نسبت ازدیاد مطالب از نشر باز ماند . همانطور که میدانید که ماه های محرم و  صفر از جمله ماه های مبارک است و من این مطلب زیبا را امروز نشر میکنم . بازهم شهادت حضرت امام حسین (ع ) را به همۀ مسلمانان جهان تسلیت عرض نموده وبا پوزش از استاد حیدری  شما را دعوت به مطالعه این مقاله  مینمایم و موفقیت استاد گرامی را خواهانم.

با عرض حرمت

محمد مهدی بشیر

بسمه تعلی 

پوهنوال داکتر اسدلله حیدری

پوهنوال داکتر اسدلله حیدری

امام حسین علیه السلام سرورآزادگان وسالارشهیدان

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری
اول ماه محرم ۱۴۳۲مطابق ۲۷ / ۱۱ / ۲۰۱۱،سدنی

*****

“چون درجهان یزید ستم بی حساب کرد

عـزم جهـاد خسروما لک رقــاب کــــرد

درانقـلاب د ید چـواوضاع شـرع ود یـن

برضـد دسـتگاه فـســاد ا نـقــلاب کــرد”

اولترازهمه فرا رسیدن ماه محرم،ماه مصیبت های بیشماراهل بیت پیامبر گرامی اسلام،ماه اسارت زنان واطفال معصوم،ماه حماسه آفرینی کربلا وبلاخره ماه شهادت سرورآزادگان جهان حضرت امام حسین (ع)را به پیشگاه حضرت ولی عصر(عج)،کافهء مسلمانان جهان،اخصاً هموطنان سوگوار کربلای افغانستان عزیزمان تسلیت عرض میدارم .

امام حسین (ع)فرزند دوم حضرت علی (ع)از بی بی فاطمهءزهرا(س) دختر پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی(ص)،در سال چهارم هجری در سوم شعبان دیده به جهان گشود.آنحضرت بعد از شهادت برادر بزرگوارش حضرت امام حسن مجتبی(ع)،به امرخداوند تعالی(ج)به امامت رسید.

معاویه دروقت خلافت خود به عهدنامهء صلحی که با امام حسن(ع) امضا کرده بود وفا نکرده وبرخلاف آن عمل نمود.درعهد نامهءمذکورآمده بود،اگرمعاویه  قبل ازامام حسن(ع)ازدنیا برود،خلافت باید به امام حسن(ع) برسد واگرمعاویه  بعد ازامام حسن(ع)ازدنیا برود،آنگاه خلافت به امام حسین(ع)تعلق بگیرد.

معاویه باظلم وفشار زیاد نظامی ازهمهءقبائل وآستانهای خلافت خود به استثنای امام حسین ابن علی(ع)،عبدالله ابن زبیر،عبدالله ابن عمروعبدالرحمن ابن ابی بکر. برای پسر خود یزید بیعت گرفته بود.

امام حسین(ع)تنها نوادهءباقی ماندهءپیامبرگرامی اسلام بود که از توجه واحترام  فوق العاده  نظربه دیگران، دربین مسلمانان برخورداربود.همه شنیده بودند ومیدانستند که پیامبرگرامی اسلام بارها فرموده بودندکه “حسین از من است ومن از حسینم. خداوند هرکس که حسین رادوست بدارد،دوست میدارد”.

عنوان امیرالمؤمنین بودن یزیدبدون بیعت نمودن چهارتن ازشخصیتهای اسلامی فوق نمیتوانست تحقق یابد.

آری معاویه برای یزیدی بیعت گرفت که غیرازعیاشی ومستی،پوشیدن لباسهای  رنگارنگ هنری نداشت،یزیدی که به آسانی حرام خداراحلال وحلال خدا را حرام میکرد وکوچکترین باکی نداشت، یزیدی که میگفت“اگر باده وشراب به دین محمد حرام شده است،جام می را به کیش مسیح پسر مریم به گردش درآورید”. یزیدی که پیوسته درعیاشی وشرابخواری،میمون بازی ولهوولعب غرق بود،یزیدی که آنچه دردل داشت،یعنی کفروالحادوعدم اعتقاد به دین مقدس اسلامرا درهنگام باده نوشی اینچنین زمزمه میکرد:”همنشینان من برخیزید وبه نوای مستی افزای خوانندگان گوش دهید،جامهای پی درپی سرکشید.نغمهء دلپذیری که از دل چنگ وعود بیرون می آید،مرا از ندای(الله اکبر)باز میدارد.

من حوران بهشت رابادُردهای ته خم شراب عوض نمودم. این آهنگ هیجان انگیز موسیقی واین رقص اغوا کنندهء رقاصه ها که از اندام موزونشان موج شهوت می ریزد با آن پیا له های شراب عقیقی رنگ برای من بس است. نه حوران بهشتی خواهم نه غیرآن”. معاویه ویارانش برای چنین شخص پلیدو فاسدی به زورازمسلمین بیعت گرفتند.

معاویه درسال شصتم هجری،روزپانزدهم رجب ازدنیارفت ویزید پسرنا بکار وی به قدرت رسید.یزید پیش ازهمه کارها تصمیم گرفت تاازامام حسین(ع)بیعت بگیرد.بدین منظورنامهء به ولیدابن عتبه که حاکم مدینه بود نوشت وازاوخواست هر چه زودترازحسین ابن علی(ع)بیعت بگیرد ویاوی راگردن زند.ولید به مجرد گرفتن نامهءیزید،همان شب مأموری نزد امام حسین(ع)فرستاده وآنحضرت را به کاخ خود دعوت نمود.امام که ازاین قصد ناپاک یزیدخبرشد،بیعت را به مجلس عام محول کرده وازمنزل فرمانداربیرون رفت.امام پنهانی به مکه شتافت وبه حرم خانهءخدارفت تاشاید دستگاه اموی حرمت آن مکان را رعایت کنند و امنیتی برای وی حاصل آمده ودر آن موقعیت وظیفهءامامت خویش راادا نماید.

مسلمانان آندیار پروانه واربه دورامام ریختند،به امامت اونمازگزاردند،طواف کعبه رابا اوانجام دادند وترجیح میدادند که بیشتراوقات خویش را درقربت امام  بمانند.

مردم کوفه با خبر شدند که امام حسین (ع)ازبیعت با یزید امتناع فرموده وبه مکه رفته اند.نامه های زیاد به حضرت نوشته واورا برای عزیمت به کوفه دعوت نمودند.امام باوجوداطلاع ازبی وفائیهای مردم کوفه به خاطراینکه به ظاهر حجتی براوبود،ابتداعموزادهءخود مسلم بن عقیل راکه مردکاردان،رشید،شجاع   وفدا کاربود به کوفه فرستا د تا مردم را بیازماید وبه درستی دعوت آنها پی برد.

کوفیان ابتدا مقدم مسلم را گرامی داشتند ودرحدود دوازده الی هیجده هزارنفر با وی بیعت کرد ند وباشور وشعف زیاد چشم براه امام حسین(ع) نشستند. مسلم به  امام نامه نوشت واوضاع مساعد کوفه واشتیاق مردم آن سامان را به امام گزارش داد.

از طرفی دستگاه اموی که از این دعوت هراسان شده بود،عبیدالله بن زیادرا که مردی  خیلی ظالم ،خونخواروبی رحم بود به حکومت کوفه تعیین وبصورت عاجل  روانهءآن دیارنمود.عبیدالله به کوفه رسید ومردم را با تهد ید وتطمیع از دورمسلم بن عقیل پراگنده کرد بطوری که درپایان امر مسلم تنهاماندوبه درجهء رفیعهء شهادت رسید.

امام هنوزبه انجام مناسک حج نپرداخته بود که برایش خبر رسید که از جانب یزید مأمورانی گماشته شده است که به مجرد اتمام مناسک حج و پراگنده شدن مردم،امام حسین وفرزندانش(ع)را د ستگیرکرده وبه قتل رسانندو خانواده اش رااسیرسازند و اموا لشا نرا به غارت برند.

امام بخاطرآنکه محیط حرم با این بی حرمتی ها آلوده نگردد ونظام واحترام آن مکان مقدس از هم نپاشد،عمره ای بجا آورد وبرای عدهء از مردم سخنرانی کوتاهی کرد واز آمادگی خودبرای شهادت جهت زنده کردن دین جدش سخن گفت.امام ازمسلمانان در اجرای این مقصود کمک خواست وفردای آنروزیعنی هشتم ذیحجه با خاندان وگروهی یاران، برادران وخویشاوندان رهسپار عراق گردید. امام درراه بودکه خبرشهادت مسلم ودگرگونی اوضاع کوفه راشنید،اما جز آنکه « اِنّا ِللهِ وَاِ نّا اِ لـَیْهِ رَاجِعُون» گوید ودستی برسر اطفال مسلم بکشد وتسلیت بدهد،هیچ گونه آثار اندوه به صورتش ظاهر نگردید.امام بازهم بخاطر مسؤلیت امامت واتمام حجت براهل کوفه ادامهء راه داد تابه محاصرهءلشکر حُرّ ابن یزید ریاحی که به امرعبیدالله ابن زیاد مأمور بستن راه امام حسین(ع)به جانب کوفه گردیده بود، افتاد.حُرّخواست به دستورعبیدالله ابن زیاد آنحضرت را واداربه تسلیم نماید،اما فرزند پیامبر(ص)حاضر به تسلیم نشد.

امام حسین(ع)قبل ازآنکه به کربلا وارد شود درمواضع مختلف خطبه های برای حُرّ، لشکریان وی وحاضران ایراد فرمود،دربارهءنهضت مقدس خودوعلت های آن سخن گفت که اینک شمهء از آنراارائه میداریم:

امام فرمودند:ای مردم،هرکس ببیند که حکومتی ستم پیشه کرده وبه حریم قوانین الهی تجاوز میکند وعهدو پیمان الهی را میشکند،با سنت وروش رسول خدا (ص)مخالفت می نماید، در این موقع اگرازعمل ستمگرانهء اوجلو گیری ننماید،برخداوند است که چنین کسی راباستمکاران محشوروعذاب کند.سپس اشارهء به حکومت جابرانهء یزید کرده فرمودند:

“یزید ویزیدیان اطاعت خدا را پشت سرانداخته اند وپیروی شیطان را پیش گرفته اند،حرام خدا را حلال وحلالش را حرام میدانند.اینک من که فرزند علی ا بن ابیطالب وفاطمهء زهرادختررسول خدا(ع)هستم،ازهمه شایسه ترم که در مقام جلوگیری از این کارها برایم.اگر همچنانکه شما در نامه های خود نوشته اید حاضرید مرایاری کنید به سعادت ابدی خواهید رسید”ای  مردم اگر شما اهل تقواباشید وحق را ازآ ن اهل حق بدا نید،این کار تان خدا را خوشنود میسازد.

ما که ازخاندان پیغمبریم وازعصمت وپاکی ما خداوند کریم در قرآن عظیم گواهی داده، بمراتب شایسته تریم که پیشوا وزمامدار شما با شیم نسبت به این کسانیکه امروز بسرکارند وبرشما ظلم وستم وتعدی روا میدارند.اگررأی شما غیر آنست که نامه ها وفرستادگان شما حکایت میکنند،بر میگردم”سپس امام به یاران  خود دستورداد سوارشوند وبرگردند اما حُرّمانع شد.

سخنان گهر بارامام حسین(ع)را همه شنید ند،اما تنها یک دل آگاه بود که آنرا شنید ودرآن اثر کرد،وآن دل خود حُرّبود که بامداد روزعاشورابه اردوگاه حق پیوست و در راه حق شهید شد.

روز پنجشنبه دوم ماه محرم سال شصت ویک هجری اما حسین(ع)به کربلا فرود آمد وخیمه وخرگاه خاندان عصمت وطهارت برافراشته شد.فردای آنروز عمر بن سعد با چهار هزار لشکراز کوفه رسیدودرمقابل خیام حسینی جای گرفت.از آنروز به بعد مذاکرات فراوانی صورت گرفت که حاصل آنها این پیشنها دبود که امام حسین(ع)برای تسلیم دربرابر یزید وبیعت نمودن به او آماده

گردد ویا به جنگ بپردازد.اما حضرت امام حسین(ع)فرمودند:

“من هرگز زیر بارذلت نمیروم ودست دردست یزید نمیگذارم.من مرگ در راه خدا راجز سعادت وزندگی با ستمگران راجزهلاکت وبدبختی نمی دانم” آری:

مردی خدای تن به مذلـّت نمی دهد

انسان به کسب عزت وذلت مخیراست

امام فرمود که من نه بیعت میکنم ونه به نبردومقابله می پردازم ولذادرخواست که به جائی غیر از کوفه رود. به عبیدالله زیاد خبر دادند ولی وی نپذ یرفت.

امام حسین(ع)زمانیکه راه راازهمه طرف برخود بسته دید،آنگاه آمادهء نبرد دفاعی شد.

درعصرنهم محرم لشکرابن سعد به سوی اردوگاه حسین(ع)پیشروی کرد.امام با اطلاع از این موضوع، برادرش حضرت ابوالفضل عباس(ع)را با جمعی از پیروانش بیرون فرستاد تادلیل نزدیک شدن دشمن را بر رسی کند.دستورات ابن زیاد به حضرت عباس گفته شد ووقتیکه حضرت حسین(ع)از موضوع آگاهی یافت از حضرت عباس خواست که برگردد و تقاضای یک شب مهلت را نماید.

به این مهلت توافق حاصل شد.

امام حسین(ع)خویشاوندان وهواداران خودرا جمع نمود وسخنان ذیل راایراد کرد: “خداوند راستایش می کنم که به ماافتخار امامت راعنایت کرده است،به ما قرآن آموخته است ومارابه پیروی از دین خود مورد الطاف خویش قرار داده است.من هیچ کس را ارزشمند تر از اصحاب خود سراغ ندارم،خداوند به شما بهترین پاداشت ها را عنایت فرماید.من فکر میکنم که فردا زندگی ما به آخر خواهد رسید…..از همهء شما می خواهم که مرا تنها گذارید وجان به سلامت برده وبروید.من همهء شمارا از مسؤلیتها یتان نسبت به خود آزاد میگذارم و جلو بازگشت شما رانمی گیرم.شب برای شما پوششی خوبی تهیه خواهد کرد،از آن بصورت توسنی استفاده کنید…..میتوانید فرزندان مرا نیز با خود ببرید تا زندگی شان حفظ شود.” باستثنای چند نفرمحدود سائر هوادارانش ترک وی نکردند و

مرگ رابر زندگی بدون حسین(ع)ترجیح دادند.

امام حسین(ع)ویارانش تمام شب رابه عبادت خالق یکتا پرداختند.مهلت شب به پایان رسید وصبح سرنوشت سازعاشورا یا دهم محرم سال۶۱ هجری نداهای مرگ وسرانجام غم انگیز خاندان پیامبر اسلام وهوادارا ن دست چین شدهء آنهائرا با خود آورد.

امام حسین(ع) آرتش کوچک هفتاد ودو نفری خود را به جلو خیمه ها بیرون کشید وتا پای جان مردانه ایستادگی کردند وهر گونه مصیبت را برای زنده نگهداشتن دین مقدس اسلام وبرپاداشتن حق،به جان خریدند،جانهای عزیز خودرا فدا کردند تا کاخ ستم دودمان ظلم وفسا د شیعیان آل ابی سفیان را واژگون و چهرهء زشت وپلید آنهارا به جهانیان معرفی دارند.

امام حسین(ع)از آغا زتا پایان روز عاشورا با مصیبتهای زیادی روبرو شد که کوچکترین آنها به تنهائی آدمی رااز پای درمیآورد، ولی آن مرد حق وحقیقت، با ایمان ،اعتقاد واعتماد کامل که به خداوند داشت از همهء آن امتحانها و رنج ها با سربلندی وبا کمال شهامت بدر آمد.

روز عاشورا جنگ به شدت آغاز شد،یاران امام از اصحاب وبنی هاشم باوجود تشنگی چندین روزه، هر یک بنوبهء خود با چند تن میجنگیدند ورجزمی خواندند وبا اشعار ورجزهای بلیغ وفصیح وکوتاه خود حـقیقت قیـام خودرا روشن می  سا ختند ودلیل حمایت خودرااز امام (ع)بیان میکردند.

هر چه فشار دشمن بیشترمیشد ویاران امام به خاک می افتادند وتعدادشان رو به کاهش میگذاشت،امام(ع)چون گل بهاری شگفته ترمیشد وبروی شاهد شهادت لبخند مییزد. این جنگ تا عصرعاشورا ادامه داشت، شاید درحدود هشت ساعت  بدون وقفه نبرد تن به تن وحملات دسته جمعی ۷۲ نفربا چندین هزارنفربطول انجامیده باشد. چه واقعهءشگفت آوری ! یک تن ویک دنیا لشکر!

آری امام حسین(ع)جام بلای عشق را یکجا سر کشید ودر راه خداوند و زنده نگاهداشتن دین جدش از همه چیز خود،از جوانان خود و حتی از حضرت علی اصغرطفل شش ماههءخود گذشت.همه جام شهاد ت نوشیدند ونوبت بخود امام رسید که اززخم های فراوان شمشیرها،نیزه ها وتیرها،سربه خاک داغ کربلا نهاد. امام در این حال هم مثل همیشه بیاد محبوب ومعشوق خود،بیاد خدای خود بود و چنین مناجات میکرد: خداوندا به قضا وحکم توراضی ام، بربلائی که توفرستی شکیبایم،جزتومعبود ومقصودی ندارم،ای فریاد رس ستمدیدگان !

امام به شهادت رسید.نام نیکش وحماسه ء کربلایش جاودانه وسرمشق آزادگان جهان باقی ماند.

اِنَـّالله وَاِنَـّا اِلیهِ رَاجِعُون.

درود خدا بر توباد ای سرور شهیدان وآزادگان جهان. لعنت خدا باد بریزید ویزیدیان کربلای امام حسین(ع) وبر یزیدان، وطن فروشان ودین فروشان امروزی وطن عزیز ما افغانستان که انشا الله عنقریب مانند یک تعداد دیگر همقطاران شان،با یزید ابن معاویه درجهنم ملحق خواهند گردید.

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

اول ماه محرم ۱۴۳۲مطابق۲۷،۱۱،۲۰۱۱،سدنی

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما