۲۴ ساعت

22 می
۳دیدگاه

من از تبار نظرهای خستۀ فقرم

تاریخ  نشر  چهار شنبه ۲۲ می ۲۰۱۳ هالند

روئین "رهنوش"

روئین “رهنوش”

من از تبار نظرهای خستۀ فقرم
روئین رهنوش

***

…و من غروب‌تر از هرچه شام‌ گاهانم

پر از شب است، پر از غصه رگ‌ رگِ جانم

شکست‌ گاۀ عجیبی به‌ سینۀ سنگم

فضای غم‌ زدۀ انتحار، از جنگم

کنارِ دورترین ساحلِ غبارآلود

پُر است هرطرفم موج‌های شعله و دود

قفاق‌های آسمان به‌ چهره‌ام جاریست

و اشک منظرۀ دردهای اجباریست

اسیر بوسۀ لب‌های آتش است تنم

هزار لکۀ خون خفته روی پیرهنم

شکوۀ قامت من از شکست لب‌ ریز است

تبر هنوز برای شکستنم تیز است

بهار بر لب من خنده‌های غمگینیست

دل خزان زده‌ام از حضور سبزه تهیست

من از بلوغ تن آفتاب محرومم

زمین تشنه از آغوش آب محرومم

من از تبار نظرهای خستۀ فقرم

دوچشمِ خیره به‌ درهای بستۀ فقرم

دقیقه‌هام درونِ گریستن غرق است

چقدر مرگ چشیدم وَ زیستن غرق است

قرون بودن را باخت‌های شطرنجم

اسیر بازی دلتنگ سال‌ها  رنجم

سکوت زیر تپش‌های نبض من دفن است

درآن کویر که دریای نبض من دفن است

خراب گشته و پوسیده استخوان‌هایم

میان برزخ تاریک سرد و تنهایم

فغانه‌ هام به رگ‌ های آسمان جاری

تب گرسنگی من به جسم نان جاری

سرود سوختنم را هزار میلودیست

به تار شاه رگم انفجار میلودیست

ولی به چنگ خموشیست صوت آهنگم

گم است در دل یک شعر چهچۀ زنگم

آهای خالق آشوب، های همسایه!

فرو مریز سرم از هوای غم سایه

مگر به تابش خورشید دست‌ برد زدم؟

به ماهتاب که تابید دست‌ برد زدم؟

ویا ستارۀ شب‌ تاب هم ازان تو بود؟

نشست‌گاه خدا روی آسمان تو بود؟

فرو مریز سرم خاک‌روبه‌ هایت را

به من حواله مکن کهنه کفشِ پایت را

اگر به‌ پیرهنم چاک‌های خنجر توست

نشانه‌های شکستن هنوز  در سر توست

به هوش باش من آنم که سال‌ها بودم

هزار بار لبت را به خاک آلودم

من آستانۀ یک عمر شور و بیدادم

قرار باش من افغانستان آزادم

رهنوش

 

۳ پاسخ به “من از تبار نظرهای خستۀ فقرم”

  1. admin گفت:

    رهنوش عزیز ، عا لی و مملو از احساس است . موفق باشید. مهدی بشیر

  2. شهلا ولیزاده گفت:

    احساس برانگیز!
    شادکامی تانرا آرزومندم!

  3. روئین رهنوش گفت:

    سپاس از بزرگ‌مرد فرهیخته جناب بشیر صاحب و خواهر ولی‌زادۀ همیشه مهربان!

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما