۲۴ ساعت

26 مارس
۱ دیدگاه

چند سخنی با رفیق همسفرم مگس آسترالیایی

 تاریخ نشر  سه شنبه ۲۶ مارچ  ۲۰۱۳ هالند

صادق پیکار عصیانگر

صادق پیکار عصیانگر

چند سخنی با رفیق همسفرم

مگس آسترالیایی

صادق پیکار

***

ای مگس حیف جسوری و کمی دیده در آیی

از ره گوش در آیی ز ره دیده برآیی

گاه بردیده و گاه برلب وبرچاه ز نخدان

بنشینی وبخیزی، غم جانرا بفزایی

بوسه ها از لب و رخسار و بنا گوش بچینی

هرکجا میل دلت بود، در آیی و بر آیی

سر ابرو چو نشینی به تماشای رخ ماه

هرچه چشمک بزنندت، کمکی دیر بپایی

ماه رویان پری چهره و نازک بدنان را

خال و رخسار ببوسی، لب و دندان ننمایی

هر کجا قند و عسل بود، قدم رنجه نمایی

غسل تعمید کنی و تن و جان تازه نمایی

این چه رمزیست که هر جا به تماشا گذرت شد

دل خوبان تو برنجی،  دل جولا بربایی”۱″

شهرۀ شهر تو باشی به وفا و به رفاقت

هرکجا ورد زبانی و مثلهای خدایی “۲”

به خدا معجزه ها میکنی و کار بزرگان

” تو بزرگی و در آیینۀ کوچک ننمایی” 

“۱” جولا خوش دارد مگس رابرای تنیدن شکار کند.

“۲”  اشاره به آیه قرآن است: “ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلاً ما بعوضته”
 

یک پاسخ به “چند سخنی با رفیق همسفرم مگس آسترالیایی”

  1. admin گفت:

    پیکار عزیز ، بازهم طنز زیبا ست . موفق باشید. مهدی بشیر

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما