۲۴ ساعت

09 مارس
۴دیدگاه

با استقبال از خورجین غم

  تاریخ نشر شنبه  نهم مارچ  ۲۰۱۳ هالند

محمد عزیز « عزیزی »

محمد عزیز « عزیزی »

با استقبال از خورجین غم وخواهر عالیه عزیزی

  محمدعزیز(عزیزی)

***

گفتم زبان را بسخــن وا کنــم نشــد

غوغا بهر طرف وبه هرجا کنم نشد

گوش فلک زاین سخن خویش کـَر کنم

بر هر طرف قیامتــی بر پا کنــم نشــد

ناگفته های قلب که انباشته گشته است

اسرار داخلش همـــه افشا کنـــم نشــد

ازداشته های داخل «خورجین غم » چنان

بر اهــــل دل ز بیش وکم اعطا کنم نشد

خورجین را که بار گرانی همی کشید

خالی ز جنس وجملـــۀ کالا کنم نشـد

مشتی زدرد ونالۀ مخلوق از میان

 بیرون کــَشم و خلق شنوا کنم نشد

پیمـــانه ها زفقر وغم آب ونان ودرد

  قسمت از آن بمـردم دارا کنـــم نشد

از کشت وخون ورهزنی وانتحارها

فــــریاد مردمان همه بالا کنـــم نشد

از دولتیکه مستحق ِ«دو » و«لـَت»بُــَود

خواستم که بیش شکـوه ز دلها کنم نشـد

ازغاصبان زور وزر مِلک وجایگاه

 پرونده هــا ندیده  وحاشا کنـــم نشـــد

در تنگنــای مَـدخلِ درب ستمگــران

 خود را حقیر وخسته ودولا کنم نشـد

برهمرهان وهمدل وهمراز خود « عزیز»

 گل غنچــه های خنده  بلبهــا کنـــم نشــد

پایان

————

محمدعزیز(عزیزی) – ساعت ۱۸:۰۵
چهارشنبه – انزدهم حوت سال ۱۳۹۱ هجری شمسی
ماطبق به : ۲۴ ربیع الثانی سال ۱۴۳۴ هجری قمری

 برابر به – میلادی ۲۰۱۳-۰۳-۰۶

—————–

شعر خوجین غم

——

واهمه ی تلخ

 ———-

 گفتم مگر روم گرهی وا کنم، نشد

خود را ز بینِ دغدغه پیدا کنم، نشد

بغضِ لجوجِ عقربه ها گریه می نواخت

می خواستم به خنده دلآسا کنم، نشد

باری شدم که دوشِ زمین می برد مرا

می خواستم ز شانه ی او تا کنم، نشد

الجبرِ زندگی چقدر پوچ و مغلق است

گفتم که لا اقل به تو معنا کنم، نشد

تقصیرِ بینوایی لطفِ کسی نبود

ماندم اگر ز آیینه پروا کنم، نشد

حتی رژیمِ مشقِ عبادت سلیقه بود

پروای کعبه یا که کلیسا کنم، نشد

بگذار بینِ واهمه ی تلخ بشکنم

شیرین شدم که شیشه مهیا کنم، نشد

پایان

——-

شعر خواهر عالیه  هوفیانی عزیزی بلخی

——-

گفتم گره ز مشکل تو وا کنم نشد

باری ترا ز مهر دل آسا کنم نشد

تلخیی کام من ز غم و درد هجر توست

شیرین دهن ز وصل تو زیبا کنم نشد

گفتم ز جور زندگی غوغا کنم نشد

غوغا ز بهر حق یتیم ها کنم نشد

کی گوش دهر بشنود این ناله ی مرا

با اشک دیده بادیه دریا کنم نشد

در غربتم اسیر بسی درد و التیام

باشد گریز ازین غم دنیا کنم نشد

پایان

 

۴ پاسخ به “با استقبال از خورجین غم”

  1. admin گفت:

    عزیزی گرامی ، عالیست . زنده وسلامت باشید. مهدی بشیر

  2. عزیزه عنایت گفت:

    برادر گرامی محترم عزیزی صاحب سلام !
    بسیار مقبول بودند همۀ شان . موفق با شید

  3. قیوم بشیر گفت:

    عزیزی عزیز ؛ خواهر گرامی خانم بلخی و دوست عزیز خورجین غم با سلام و عرض ادب یاد آور میشوم که زیبا سرودید و این سروده های تان برایم الهام بخش گردید تا چند فردی بسرایم ، درود بر شما

  4. عزیزی گفت:

    ازبرادرا ن و خواهران گرامی مهدی جان بشیر – وخواهر عزیزه عنایت وقیوم جان بشیر کمال تشکر دارم

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما