۲۴ ساعت

08 مارس
۶دیدگاه

به مناسبت هشتم مارچ ، روز جهانی زن

تاریخ نشر جمعه  هشتم  مارچ  ۲۰۱۳ هالند

Lente

به مناسبت هشتم مارچ ، روز جهانی زن

ولی پوپل

ویرجنیای شمالی امریکا

ولی پوپل

ولی پوپل

ای زن ای اعجوبۀ پروردگار

ای مقامت شامخ و پر افتخار

زن را احسنت گو یم و تحسین ، و زن ستیز را مذمت و نفرین .

زن را مد یحه سرایم که ،  موکل بقاء آدمیت است، اعجوبۀ دست خلقت است، کانون مهر و محبت است، سرمایه و ثروت است و اسباب افتخار آدمیت است. 

زن را ارج گذارم که آدمی ، زائیده و پرورده و پرداختۀ اوست.

زن را مدیحه سرایم که مرد زائیده اوست.  وتکوین وتکاملش مد یون رگ وخون و پی وپوست و استخوان و تیر پشت و شانۀ اوست .

زن را احسنت گویم و تحسین کنم و زن ستیز نبهره را مذمت و نفرین. 

به پیشگاه شیر زنان زاد بود عزیزم !

به پیشگاه آن شیر زنان همزاد بودم که در ذلتند و قربانی ظلمتند و اسیر چنگال جاهلیتند. 

 به نجیب نجیبه ها، به  فرهیخته ها و نخبه ها به نادیه انجمن ها به خاتون رابعه ها و به  ملیونها، میلیون های  دیگرو خاصه به پیشگاه آنانی که : در روند ازمنه ها ، جهان نا زیبای مرد سالاری را  و بیدادگری را جزء از ورای دریچه مشبک برقع ندیده اند.

ای اعجوبۀ خلقت!

ای موکل بقاء آدمیت !

ای فرشتۀ مهر ،

  وی  نماد همت و عطوفت !

سعی به خرچ دادم  و تلاش در میان بود، تا طبع مادر زاد و قریحۀ خدا داد  ، به داد و فریاد نالۀ  من برسد و گرد آئینۀ اندیشه و افکار مرا صافی زن شود ، بدین امید که شاید،  نیروی ذهن بیاری قوۀ تفکر برآید و من در حواشی جمال و جلال و خصال و کمال  و چگونگی عطیۀ بلند بالای تو زبان خامۀ بی زبانم را فرمان بدهم تا با گل عطر آگینت سفیده کاغذ را به سیاهۀ قلم آذین زن باشد.

و اما، بخت واژون ، میمون نیافتاد و خورشید طالع  ، از مشرق اقبال طلوع نکرد و طبع خزان و قریحۀ ناتوان در قصور ماند و کوتاهی. و دستش به قامت رسای تو نرسید و از شمیم مشکبیز و عطر انگیزت  و از نسیم لطیف  و دل آویزت  مبهوت ماند  و لال .

و من نا گزیر تکه ها و لخته هائ را که از نوک مژۀ چشمان دل، روی سفیده کاغذ ریخته و چکیده بود با دست لغزان زبان دل  بر زمزمه بر داشتم وقصد سرود هنگامۀ تو کردم و شمۀ از اوصاف توعزیز را بر شمردم و بر خواندم و نیستان دل را به نوای نالۀ توتر کردم و بانگ بر داشتم که : 

زن آسمان مهر است و محبت

زن کاروان مروت است  و شجاعت

زن نور چراغ بینش است و

نمک خوان آفرینش

زن گل زیبای جهان است و

غنچۀ باغ جنان

زن مادر است و تکیه گاه مرد ، 

زن خواهر است و همسر

زن دختر است  و تکۀ جگر پدر

و در اینجا بودم که : تداعی معانی به هم پیوست و من بیاد روزگاران دیرین شدم و بیاد فسانه های نمکین بیاد آوان کودکی و بیاد ترانه های شیرین که مادر عزیزم در وصف خواهرم ، خواهر پس کرکئ کوچکم زمزمه کردی  و خواندی   و گفتی :

دخترم    دختر   است ، از هزار پسر بهتر است  ،  ظاهر خانش پشت در است ،   مفتیش خوش آمد گر است    ، به صد هزارش نمیتم

 به خس و خارش نمتم   به مرد کورش  نمتم    به راه دورش نمتم .

سالیان متمادی آمد و شد و خداوند موهبت نمود  و عطیۀ دختری به من عنایت کرد . و سر انجام من به معنی این ترانۀ شرین و فسانۀ نمکین پی بردم . و با خود زمزمه کردم که دخترم دختر است و از هزار پسر بهتر است .

خداوند، پسران را در پناه رحمت خویش بدارد و اما دختران از ترکیبات و اجزای دیگرند و با کیفیترند . 

 و باز دنبالۀ ذره ها و قطره ها را دوباره پی گرفتم و این تکه های جگر را با نوک مژۀ چشم نمناک دل از زمین برداشتم و درعزاء  نجیب نجیبه ها قلم را شق و چشم سخن را تر داشتم . و نعره نمودم  و موجود بیهمتای زن را مدیحه سرودم 

ای فرشتۀ موکل بقای آدمییت

ای خاتون  عزیزم

تو    شاخ نباتی    ، ز بستان خلقت

تو آب حـــیاتی     ، ز باران   رحمت

مقام عزیزت ، عزیزم چه     و الاست

سرشت تو زادند   ، زمعراج   رفعت

تو صبح صفائی ، تو     مهری تو ماهی

وجود لطیفت ،      سرشتند      ز الفت

بنازم صفاء ،         قد و   قامتت  را

سراپا تو مهری     ، سراپا      محبت

تو عطر گلابی     ،تو شور       ربابی

تو رؤیا و خوابی  ، به چشمان فکرت

تو الماس     کانی ،    تو سنگ گرانی

تو جوهر فروشی ،     به دکان حکمت

تو دریا آرام ،    پر از موج و طوفان

چو سیلی خروشان ، به طغیان و هیبت

بدیوان عقلت ،      زدن مهر   نقصان

نخوردند چو روزی ، ز خوان    حقیقت

به تزویر و نیرنگ ، ز جادوی   افلاک

بپایت شکستند  ، چه بهتان   و تهمت

ندیدی ز دوران ، به جزء یأس و حرمان

تو و روزگارت ، غم و رنج و    زحمت

ز دردت غمینم ، به بغض و    به کینم

برم این تـــــــــــــظلم ،    بدادار    عزت

بگویم قضا را ،      مر حکم     خدا را

چرا ؟ هر جفا را ، بزن کرده   قسمت

بدین زن   ستیزان ، بر اوراق   دوران

نویسم که نفرین ،   نویسم   که لعنت 

شاد زی ، آزاد زی

ای ! فرشتۀ مهر

  ولی پوپل

 

۶ پاسخ به “به مناسبت هشتم مارچ ، روز جهانی زن”

  1. شريف حكيم گفت:

    بهترین سروده اى روز . چقدر جامع و حاوى مطالب شایسته اى مقام والاى زن . از همه جالب براى من قالب سروده است که ترکیبى از نو و کهنه را با همه نزاکت هاى هنرى در خود دارد . دست تواناى دوست گرامى جناب پوپل را توان تر و قلم شان را رسا تر میخواهم.

  2. شهلا ولیزاده گفت:

    احساس تانرا تقدیر کرده و خوشهء از مهر و ارادتم به نثار تان. درود!

  3. ولی پوپل گفت:

    شاعر عزیز و گرانقدرم شریف جان مهربان را عرض ارادت دارم .
    پهنه ء مهر جناب شما بمراتب وسیع تر از احاطۀ دانایی این هیچمدان است . مهربانی شما را سپاس گفته بدیده قدر میمالم .

    سر بلند باشید .

  4. ولی پوپل گفت:

    شاعر گرانقدرم شهلا عزیز!

    خوشۀ مهرگین شما را در زمین باغچۀ دل مینشانم و چون باغبان به آبیارش میبرم تا جاویدانه سبزینه باشد.

    بهارۀ خاطر تان سبز

  5. admin گفت:

    جناب پوپل گرامی به سلامت باشد. واقعآ خیلی عالی ، زیبا و خواندنیست. زنده و موفق باشید. مهدی بشیر

  6. قیوم بشیر گفت:

    زن را احسنت گو یم و تحسین ، و زن ستیز را مذمت و نفرین

    نکتهء مهمی را صحه گذاشتید جناب پوپل ، درود بر شما!

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما