۲۴ ساعت

23 فوریه
۶دیدگاه

نسلِ من

تاریخ نشر شنبه ۲۳ فبروری  ۲۰۱۳ هالند

شریف حکیم

شریف حکیم

« نسلِ من »

شریف حکیم

فبروری۲۰۱۳سدنی

***

آن شب که چاره ها ، همه ناچار گشته بود

نقشِ نفس به سینۀ من ، بار گشته بود 

بیرونِ در نشسته عدو ، در کمین مرا

در خانه دوست ، دشمنِ مکار گشته بود 

من بودم و سیاهیی دلتنگِ لحظه ها

مهتاب هم اسیرِ شبِ تار گشته بود 

تنها نبود طالعِ من را ، به پای بند

صد همچو من به بند ، گرفتار گشته بود 

در گوش ها صدای تب آلود شهریان

شهر از هجوم حادثه ، بیمار گشته بود 

رحمی به نو جوان نشد و پارسای پیر

هر یک شکارِ دهشت و آزار گشته بود 

میخواستم که تن ، برهانم ز قید شب

ره سوی آفتاب ، چه دشوار گشته بود 

دستِ شفق گرفت و ببردم به خانۀ

آنجا که دزدها ، همه عیار گشته بود 

آبی زدم بصورت و بر دست و هم به پا

فرضم چنین طهارتِ ناچار گشته بود 

بر صدرِ کار هیچ نشد باورم که آن

معیوبِ عقل صاحبِ دستار گشته بود 

کردم عبادتی و نشستم به پای وعظ

شد باورم که نسل من ایثار گشته بود 

شریف حکیم

 

۶ پاسخ به “نسلِ من”

  1. admin گفت:

    حکیم عزیز بازهم زیبا ، دلنشین و خواندنیست . موفق باشید. مهدی بشیر

  2. قیوم بشیر گفت:

    به به جناب حکیم عزیز بسیار مقبول سرودید ، مؤفق باشید!

  3. صادق پیکار گفت:

    شریف جان،
    بسیار عالی و پر درد سروده اید. پیروز باشید.

  4. آخر برای کشتنِ این جوهرت حکیم
    زلفِ بتِ تنابِ سرِ دار گشته بود
    جوهر

  5. ولی پوپل گفت:

    شاعر مضمون نگارم را مرحبا میگویم که پیوسته زشتی را و تلخی را

    خوبی را و بدی را شرین به نگاره میرود و نمکین به نظاره میبرد.

    دماغت معطر باد

  6. همایون عالمی گفت:

    سرودۀ ناب و پرمحتوای است و با مهارت کامل مضمون زیبایی را به نظم درآورده اید

    شریف جان حکیم کلام زیبای شما جاودانه باد

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما