۲۴ ساعت

کیفرِ تحسین

تاریخ نشر پنجشنبه  ۳۱ جنوری ۲۰۱۳ هالند

شریف حکیم

« کیفرِ تحسین »

شریف حکیم

جنوری۲۰۱۳سدنی

***

تا به زنجیرم کشد طرحِ گنه در کار کرد

این بِکُن ، آنرا مَکُن ، در گوش من تکرار کرد

بر سرِ سودا گری بنشست و سودایش ببین

یک طرف آتش دیگر سو ، انگبین هموار کرد

از عسل گفتم خریدارم ، من از دوکان او

از فروشِ شهد و شکر ، بر منش انکار کرد

گفت جز آتش ندارم من متاعی بهر تو

ارزوی سوختن ما را ، مقامِ نار کرد

گرچه بودش لحن شیرین و سخن شیرین تر

لیک با من گفتگو از موضع قهار کرد

گفتم آن شهدی که آنجا مانده ای ، از بهر کیست

گفت آنی را که بر وِفق دلم ، رفتار کرد

باز پرسیدم چه رفتاری نیکو باشد ورا

ترکِ عیش و عشرتِ دنیا ، بمن اظهار کرد

ترک اگر مطلوب بودش ، از گل و باغ و بهار

پس چرا دور و برم را ، این همه گلزار کرد

هر طرف خوشبو فگند و چهره داد و رنگ داد

تیره خاکی را چرا ، چون کلبۀ عطار کرد

بر و بحر و آسمان و آنچه آمد در میان

چون عروسان نقش بست و ، کامل و عیار کرد

تازه گردانید چشم غنچه از اشک سحر

دختر خورشید را ، از خواب شب بیدار کرد

قامت سرو و لبِ لعل و انار سینه ها

خلق کرد و چشم شهلای ، بتان خمار کرد

این همه کرد و مرا از دیدنش محروم گفت

فکر این اندیشه مغز ، خسته ام بیمار کرد

حیرتم از اینکه نی یک بل دو چشمم داد و لیک

منع از سیر و تماشای ، رُخ گلنار کرد

تا کند الوده نفسم قربتِ جنسِ رجیم

خانه اش را در کنار ، خانه ام اعمار کرد

گر هدف بودش که من پاکیزه مانم در جهان

علت آلوده گشتن را ، چرا بسیار کرد

حاجتِ این امتحان و وعده و قهر از چه بود

میتوانست بوستان ها را ، سراسر خار کرد

تا نبیند چشم شوخ و لعل میگونِ بتی

چشم ما میشد غریب ، از قدرتِ دیدار کرد

تا نگردد در گنه آغشته چشم و دست ما

میتوان ابلیس را ، زولانه و افسار کرد

من که در تحسین خلقت چشم جان بکشوده ام

کی گنه باشد کسی ، توصیفِ این اسرار کرد

این همه بشنید زاهد ، سر بجنبانید و گفت

ذات حق در کارهایش ، حکمتی در کار کرد

شریف حکیم