۲۴ ساعت

17 ژانویه
۶دیدگاه

عاشق و معشوق

تاریخ نشر پنجشنبه ۱۷ جنوری ۲۰۱۳ هالند

احمد محمود امپراطور

احمد محمود امپراطور

 عاشق و معشوق

مخمس بر غزل: صوفی غلام نبی  عشقری

احمد محمود امپراطور

چهار شنبه ۲۷ جدی ۱۳۹۱ هجری خورشیدی

کابل –  افغانستان
♥ ♥ ♥ ♥ ♥
افتـــــاده به پیش قدمت کوهی گران است
ابروی کج ات را مه و خورشید فسان است


تیــــر مژه ات در سپـــر سینه نشان است
در لعل لبت گرچــــه حیــات دو جهان است
حسن تو سراپـــا به خـــدا آفت جان است

♥ ♥ ♥ ♥ ♥
باشد دُر ِ دنـــــــــــــدان تو چــون دُر یمانی

یاقوت لبـــی لعل تو پیوستــــــــه به کانی

ایکــاش شود تا به کنــــــــــــارم تو بمانی

قــــدر گل رخســـــار خود ای شوخ ندانی

رویت بخـــــدا قبله ی صاحب نظران است

♥ ♥ ♥ ♥ ♥
مُردم ز فراقـــــی تو و تنهـــــــــــا مگزارم

اشکِ سر مژگانــــــم و من لحظه شمارم

چون ناله به افـــــلاک رسیده است غبارم

روییده گل نرگس شهــــــلا ز مـــــــــزرام

یعنی که شدم خاک و نگاهم نگران است

♥ ♥ ♥ ♥ ♥
گشتـــــــم به فدای تو من ای شوخ پریزاد

افتـــــــــــــاده به بند تو هم و از همه آزاد

نخچیــر به عشقت منم و هستی تو صیاد

از دور تـــــــــــرا دیدم و گفتم بر شمشاد

شوخی که دلم برده همین سرو روان است

♥ ♥ ♥ ♥ ♥
از خـــاک کف پـــای تو یک بوســه تمناست

در قلب منی خون شده این غلغله بر پاست

محمود ز ســــر تا قــدم جملگی رسواست

معشوق و می امروز در این خانه مهیاست

لیکن چه توان کرد که مـــــــاه رمضان است

♥ ♥ ♥ ♥ ♥
چشمم شده از فـــــرقت و دوریی تو حیران

دیوانـــــــــــــــه شدم من بروم طرف بیابان

تاکی بکنـــــــم من جــــگر خود تهی دندان

زاهد تو مرا نشمــــــــــری از خیل مریدان

در روی جهان پیـــر من این تازه جوان است

♥ ♥ ♥ ♥ ♥
هستی تو جهان من و یک عالـــــم ِحکمت

در خواب به بینــــــم بخـــدا است غنیمت

چون ابر ببـــــــاری به سرم گونه ی رحمت

جانــــــــا چه کنــــــم پیش تو اظهار محبت

«چیزیکه عیانست چه حاجت به بیان است»

♥ ♥ ♥ ♥ ♥
در بین همـــــه عاشق و معشوق وفا بود

از جانب یک بر دیــــــــــــگر دست دعا بود

نور و نمکِ چهــــره ی شان پاک و صفا بود

سابق بخــــــدا پیـــــر و جوانش به حیا بود

گستاخی و بی باکی در این عصرو زمان است

♥ ♥ ♥ ♥ ♥
محمـــود به تنهـــــــــــایی و عشق تو بنالد

سر در رهـــی این درگــــه و این کوچه بمالد

از عشـــق تو مشکل که کشـــد درد و ننالد

جــــــا دارد اگــــــر عشقری بر خویش ببالد

در عصر خود امــــــــــروز کلیم همدانست

♥ ♥ ♥ ♥ ♥
احمد محمود امپراطور
 

۶ پاسخ به “عاشق و معشوق”

  1. admin گفت:

    محمود جان ، بازهم مخمس زیبا و عالیست . موفق باشید. مهدی بشیر

  2. احمد محمود امپراطور گفت:

    هزاران درود و عرض احترامات خدمت عالی جناب

    خردمند کاکأ گرانقدرم محترم محمد مهدی ” بشیر” صاحب..!

    در واقع آیینه جهان نما سایت ۲۴ ساعت و رهبری خردمندانه شما است که ما را

    بدوستان و عزیزان متوصل میسازد و از همه مهم تر اینکه سروده ها و نگاشته های

    ما را حیات هنری می بخشد.

    خداوند شما را و در کـُل فامیل ادب پرور و نجیب هروی را سعادتمند و کامیاب

    داشته باشد.
    با عرض ارادت
    برادر زاده ی شما
    احمد محمود امپراطور

  3. شریف حکیم گفت:

    نُه فلک پرواز دارد زیر بالش شعر تو
    خامه ات شاید ز منقارِ عقابی ساختند

    با نهایتِ عظمت سروده ای محمودِ عزیز. کامگار باشی.

  4. در بین همـــــه عاشق و معشوق وفا بود

    از جانب یک بر دیــــــــــــگر دست دعا بود

    نور و نمکِ چهــــره ی شان پاک و صفا بود

    سابق بخــــــدا پیـــــر و جوانش به حیا بود

    گستاخی و بی باکی در این عصرو زمان است
    ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

    خدایت نگهدارد شهزادهء بدخشی ، دست و فکرت بی جوره است!!!!!! :)

  5. صفیه گفت:

    دورد به شهزاده عزیز!!

    فوق العاده زیبا واقعاً شاعر موفق استید همیشه موفق وکامیاب باشید
    از خـــاکِ کفِ پـــای تو یک بوســه تمناست
    در قلبِ منی خون شده این غلغله بر پاست
    محمود ز ســــر تا بقــدم جملگی رسواست
    معشوق و می امروز در این خانه مهیاست
    لیکن چه توان کرد که مـــــــاه رمضان است

    امپراطور

  6. شهلا ولیزاده گفت:

    با شکوه..!

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما