۲۴ ساعت

13 ژانویه
۴دیدگاه

درباره شعر و نظم

تاریخ نشر یکشنبه ۱۳ جنوری ۲۰۱۳ هالند

صادق پیکار عصیانگر

صادق پیکار عصیانگر

 درباره شعر و نظم

 صادق پیکار

***

شعر دانی چیست مرواریدی از دریای عقل

شاعر آن افسونگری کاین طرفه مروارید سفت

صنعت و سجع و قوافی هست نظم و شعر نیست

ای بسا ناظم که نظمش نیست اِلّا حرف مفت

شعرآن باشد که خیزد ازدل و جوشد  ز لب

لاجرم در دل نشیند هر کجا گوشی شنفت

ای بسا شاعر که او در عمر خود نظمی نساخت

ای بسا ناظم که او در عمر خود شعری نگفت

(ملک الشعرا بهار)

خواننده عزیز،

مناسب ترین لوحه و صفحه یی که میتوان در باره شعر و نظم چیزی نوشت همین صفحه ۲۴ ساعت  است که درآن سروده هایی به خوانش و نمایش گذاشته می شود.

نظم و شعرنوشتن یک مشغولیت دلپذیر ودلبند است؛ بسیاری ازآدمها، چه با سواد و چه آنانی که خواندن و نوشتن را نیاموخته اند، به نظم سرایی قریحۀ خودرا آزموده اند بدون اینکه  به ماهیت ومشخصات شعرو نظم توجه شانرا معطوف ساخته باشند.

 نثر، نظم و شعرزبان نوشتاری اند وانسا نها برای بیان ونوشتن آنچه درذهن دارند آنهارا به کار می برند.

موضوع بحث این نوشتۀ مختصر، بیان تفاوت میان نظم و شعروفرق هرکدام ازیکد یگر است.

 ملک الشعرا بهار، در قطعه بالا، یکی از مشخصات  شعررا خیلی جامع و استادانه بیان کرده  که شعر را از نظم متمایزمی سازد. این قلم قطعۀ بالا را محورپژوهش قرارداده و برای معلومات بیشتر از دیگر منابعی که در دسترسم قرار داشته است نقل قول هایی خواهم کرد.

نظم و شعر سنتی ( به استثنای شعر نو)هردو بیان موزون و مقفی اند وازهمین لحاظ درنامگذاری یکی بجای دیگر به کار برده شده و یا هردورا مراد ف یکدیگرشناخته اند.  وجه مشترک میان نظم و شعر سنتی  موزون بودن و مقفی بودن است، در حالی که شعرنو با نظم، ازلحاظ موزون و مقفی بودن، وجه مشترکی ندارد.

 چون موضوع بحث این مقال بیان تفاوت میان نظم و شعر است، با ارائه یک مثال  مجسم میتوان این تفاوت را آشکار ساخت. اگر شعر و نظم را خواهر و برادر فرض کنیم و ویژگی های هر کدام را به  خاطربیاوریم، تفاوت میان  نظم و شعر را بهتر و آسان تردرک کرده می توانیم. عنصر خیال انگیزی، جذابیت، استعمال و بکار برد صنا یع بد یعی و محسنات لفظی در بیان شعری که ازویژگی های شعر سنتی و شعر نو است همه به زیورات و اسباب آرایشی میمانند که شایستۀ یک زن است. با وجود وجوه مشترکی که میان زن و مرد دیده می شود، خیال انگیزی، جذابیت، صنایع شکلی واندیشه  های عاطفی که در وجود زن است وی را از مرد متمایز  میسازد. ویژگی هایی که در زن وجود دارد، درمرد زیاد محسوس و متبارز نیست.  وقتی در باره نقد شعرصحبت به میان می آید، برخلاف نظم، ما از تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز و همچنان از محسنات و صنایع لفظی و معنوی درشعر را مطرح بحث قرار میدهیم، درحالی که برای نقد نظم تنها وزن و قافیه را مطرح می کنیم.

نظم

نظم درلغت به معنی بهم پیوستن و در رشته کشیدن دانه های جواهر و دراصطلاح سخنی است که دارای وزن و قافیه باشد و آنرا درمقابل نثر و مرادف باشعردانسته اند.  اما نظم، هر چند از لحاظ داشتن وزن و قافیه با شعر مشترک است، با آن تفاوت دارد و به بسیاری ازکسانی که آثار منظوم به وجودآورده اند، نمی توان نام شاعر داد، زیرا تنها وجود وزن و قافیه نیست که اثر شعری به وجودمی آورد. درنظم بیشتر مسئلۀ شکل مطرح است، درحالیکه شعر به اعتبار احساس و مفهومی که بیان می کند، شعر نامیده می شود و وجه تمایز شعراز نظم، قدرت تخیل است که در شعر به کار رفته است.    با آنکه تفاوت بین شعر و نظم مشخص است، اما در زبان دری و ز بان فارسی اصطلاح منظوم برای همه آثاری که دارای وزن و قافیه است، به کارمی رود.

 شعر

شعر درلغت به معنی فهم و شعور و دانش است و دراصطلاح هر بیانی که  دارای ویژگی خیال انگیزی و جذابیت باشد شعر نامیده میشود.  بعضی ها، از جمله ارسطو، از کسانیست که بین کلامی که موزون و خیال انگیز باشد و کلامی که تنها وزن داشته باشد، تمایز قایل شده است و دومی ( نظم) را اززمرۀ شعر به حساب نیاورده است. ابن سینا در کتاب شفا، شعررا سخنی خیال انگیز که از اقوالی موزون و متساوی ساخته شده باشد، تعریف کرده است.

اما برای شعر تعریف های متعدد دیگری  نیز شده است که بیشتر به ماهیت، جوهر، هدف و خصوصیت های آن توجه دارد، از جمله ویلیام ورد زورت (۱۷۷۰-۱۸۵۰)، شاعرانگلیسی معتقد است که شعر سیلان خود به خود احساسات و بیان خیال انگیز آن است. سا مویل تیلر کالریچ (۱۷۷۲-۱۸۳۴) شاعر دیگر انگلیسی، هدف مشخص و مستقیم شعر را ارتباط با لذت می داند و والتر تیدور واتز دانتون (۱۸۳۲-۱۹۱۴ م)، شاعر و منتقد انگلیسی، شعر را  بیان هنری و ملموس فکر بشر، به زبانی عاطفی و آهنگین می نامد. بابت د ویچ  متولد ( ۱۸۹۵) شاعرۀ امریکایی معتقد است که شعر، هنریست که کلمات را هم به عنوان کلام و هم موسیقی  به کار می برد تا واقعیت هایی را ابرازکند که حواس ثبت می کند،  احساسات بشارت می دهد، ذهن درک می کند و تخیل شکل می دهد.  دکتور شفیعی کد گنی شعررا آهنگ گره خوردگی عاطفه و تخیل می داند که در زبانی آهنگین شکل گرفته است.  بر اساس این تعریف، در شعر پنج عنصر که سازنده ماده و شکل شعر هستند، شناخته می شود:

۱- عاطفه: که شعررا ازسخنان آهنگین ولی فاقد مفاهیم شعری که به شکل موزون ادا می شوند، متمایز می سازد.

۲- تخیل:  یعنی قدرت ذهن شاعر برای ایجاد ارتباط با جهان خارج وبا اشیا و طبیعت اطراف خود و کشف روابط میان مفاهیم ذهنی خود و آنها.

 ۳- زبان: برای بیان عاطفه وتخیل، شاعرزبانی متناسب به کارمی گیرد که درآن، ازکلیه امکانات زبان، ازقبیل خاصیت پیوند الفاظ برای آفریدن ترکیب های تازه ونیزانعطاف پذ یری زبان ازنطرنحوو جا به جای اجزای جمله استفاده میشود. ازخصوصیات زبان شعر، فشرده بودن وتصویری بودن آن است.

 ۴- آهنگ یا موسیقی:  شامل هر نوع وزن یا آهنگیست که در شعر به کار می رود.

 ۵-  شکل شعر: که هم شامل قا لب هایی است که عاطفه و تخیل و ز بان و آهنگ در آن شکل می گیرند و درعین حال  از شکلی درونی نیز بر خوردار است.

ملک الشعرا بهار بیان ادبی ای را که تنها دارای  صنعت، سجع ، وزن  و قافیه باشد شعر نمی داند بلکه  آنرا نظم می شناسد. توجه نمایید به مصراع سوم قطعه بالا در صدرهمین نوشته:

صنعت و سجع و قوافی  هست نظم و شعر نیست

بهاردرهمین قطعه، در بیت سوم، شعر را چنین تعریف می کند:

شعرآن باشد که خیزد ازدل وجوشد زلب

لاجرم دردل نشیند هرکجا گوشی شنفت

به نظربهارخیستگاه شعردل شاعراست ونشیمنگاه شعردل خواننده. این سر وکار شعر با دل، از نظر بهار، همان مخیل بودن شعر است که درمقاله نهم کتاب معروف اساس الاقتباس، اثر استادالبشرخواجه نصیرالدین طوسی (متولد ۶۷۲ هجری قمری) بیان گردیده.   خواجه نصیر الدین طوسی در این مقاله شعر را بر پایه عرف متقدمان و متأخران تعریف کرده و چنین گفته است: ” شعر کلامیست مخیل ومؤلف ازاقوالی موزون متساوی مقفی.” خواجه در توضیح کلام مخیل گفته است: ” مخیل کلامی بُوَد که اقتضای انفعالی کند در نفس به بسط یا قبض یا غیر آن بی ارادت و رویت” ( نقل ازعروض فارسی، نوشتۀ داکتر عباس ماهیار)

ایرج کابلی، ازمحققین معاصر، دراثری از خودش بنام ” وزن شناسی و عروض” درباره نظم و شعر تحلیل جالبی دارد که با اختصاربدان اشاره می کنم:

ایرج میگوید:  انسانها برای بیان مفهوم های گونا گونی که در ذهن دارند از شیوه های مختلف استفاده می کنند ( منظورش قالبهای بیان است مانند نثر، نثرمسجع، نظم و شعر) مثلاً اگرکسی بخواهد ما جرایی را که ممکن است درباغ پیش آید توصیف کند ازجمله میتواند چنین بگوید.

زنبورازگلهای بهاری لب جو گرده (دانه های ریزگیاهی) سوی کندو می برد. ناگهان سینه سرخی( یک مگس خوار) در هوا اورا به منقار میگیرد و با خودبه سوی آشیانش می برد تا جوجه گانش باهم بخورند.  و اگر به قول قدیمان ” اهل ذوق” باشد میتواند دقیقاً همان واژه هارا کمی پیش و پس و بلند و کوتاه کند و همان پیش آمدرا بصورت دیگری باز گوید:

برد زنبور گرده سوی کندو

ز گلهای بهاری لب جو

که ناگه سینه سرخی، یک مگس خور

بگیرد در هوا اورا به منقار

برد با خودبه سوی آشیانش

که تا با هم خورندش جوجگانش

دراین بیان شکل چند واژه  تبدیل شده وانحرافات نحوی هم صورت گرفته. در بیان اول ترتیب واژه ها برابرقاعده بوده و دربیان دوم ازقاعده منحرف شده ولی قابل فهم است و درعین حال سخن را آهنگین می کند. از این دو شیوۀ بیانی اولی را نثر و دومی را نظم مینامند.

روایت زیر گونه یی دیگر از باز گویی منظوم همان پیشامد است.  درروایت زیر تفاوت عمده ای هست که  به آسانی قابل تشخیص است.

کند گردآوری زنبور با جهد

کند گرد آوری زنبودبا جهد

سرود کار خوانان گرده و

که ناگه سینه سرخی همچو قصاب

به پیشش پیش بند رنگ عناب

فرود آید بر او از پشت چون مرگ

چنان کز هیبتش لرزد تن برگ

زگل بر گیردش چابک زمنقار

ببرد هم سرودش را و هم کار

برد زنده به سوی آشیانش

که آموزند کشتن جوجه گانش

 

در دوبیان اول  چیزی جزگزارش یک واقعه طبیعی وجودندارد اما در گونۀ سوم  مطالب دیگری هم هست که هیج ارتباط مستقیمی با این واقعه ندارد ( آنها که زیر شان خط کشیده شده)

در بیان اخیرخواننده مانند نویسنده برای زنبور شخصیت انسانی قایل می شود و گرده جمع کنی اش را کار تلقی می کند. این خودسراغاز فاصله گرفتن از واقعیت و وارد شدن به یک فضای تخیلی است.  اگر در این فضای تخیلی پیش آمد ها به گونه یی برای خواننده یا شنونده خوش آیند باشد و حال اورا بگرداند، آن شیوۀ ارائه برای آن خواننده یا شنونده  شعر شمرده می شود.

هرچه خلاقیت هنری نویسنده  بیشتر باشد آنچه را ارائه می کند جذاب تر خواهد شد و در نتیجه  از سوی گروه بزرگتری  شعر شمرده می شود.

 بصورت خلاصه  هر سخنی که پسند ویژۀ مخاطبش آنرا زیبا و خیال انگیزوگردانندۀ حال بیابد شعراست. به بیان دیگر نثر و نظم  دوگونه شکل بندی سخن اند اما شعر یک ویژگی است مر بوط به محتوی که در هردو شکل سخن میتواند ظاهر شود.

برمیگردم به فرداخیر قطعۀ  ملک الشعرا بهار در صدر این مقال که گفته است:

ای بسا شاعر که او در عمر خود  نظمی نگفت

ای بسا ناظم که او در عمر خود شعری نگفت

مصداق این فرد ملک الشعرا بهار، یکی همان دیوان لسان الغیب  حافظ شیرازیست.

 علی دشتی در ” نقشی از حافظ ” چنین نوشته:

” ما از حافظ زیبایی و موزونی میخواهیم، رقت خیال و ظرافت طبع اورا دوست داریم، الفاظ جلا خوردۀ وی را می پسندیم…”

مثنوی مولا نا جلال الدین و کلیات شمس تبریزرا که هردو اثر مولانا می باشند میتوان دو نمونه ای از نظم و شعر دانست. کلیات شمس تبریزی یک اثر شعری است، هر چند که در مثنوی مولانا، بالخاصه در سروده های عرفانی اش، رگه هایی از شعرهم وجود دارد.

ازلحاظ موضوع و مضمون هم نظم و شعر ازهم متمایز اند. مو ضوع نظم غالباً پیش آمد های تاریخی، موضوعات فلسفی، قصه های طنزی، تمثیلی، تربیتی و آموزشی  را دربر دارد که غالباً درقالب قصیده و مثنوی انشا میگردد.  موضوع شعر تغزلی و صحنه آرایی تخیلی است که شاعر درآن الفاظ و کلمات را درمعنی ثانوی به کارمی برد. قالبهای شعری به درجه نخست غزل است و درقالبهای مسمط، ترجیع بند و ترکیب بند و غیره نیز شعر سروده شده. این مرز بندی کا ملاً جامع و مانع نیست و هردو مرزهای مشترکی هم دارند.

در پایان، هرگاه با بیان شعری سخن بزنم، میگویم که شعرشرابی است نشه آوروتغیردهنده حالت که خماری به دنبال ندارد، ونظم آبی است که صرف برای تشنگی به درد می خورد، چرا که هر گاه شعری پرازتخیلات و محسنات ابتکاری را می خوانم مست و مدهوش می شوم و شاعرش را درود می فرستم.

بحث خودرا با شعری از عبد القادر بیدل دهلوی  پایان میبخشم:

همعنان آهم آشوب جهان خواهم شدن

پیرو اشکم محیط بیکران خواهم شدن

اشک بی تابم تسلی در مزاجم تهمت است

از چکیدن گر برون آیم روان خواهم شدن

دل ز نیرنگ تغافل های او مآیوس نیست

باز می گوید که آخر مهربان خواهم شدن

با همه افسردگی بیدل چو آواز جرس

گرروم از خود دلیل کار وان خواهم شدن

…………………………..

در این نوشته ازاین کتابها  استفاده شده:

– میمنت میر صادقی ( ذوالقدر). واژه نامه هنر شاعری، چاپ دوم، تهران: ۱۳۷۶

 – ایرج کابلی. وزن شناسی و عروض، چاپ اول، تهران:  ۱۳۷۶

– استاد جلا ل الدین همایی. صناعات ادبی

– دکتورسیروس شمیسا. بیان و معانی، چاپ چهارم، تهران: ۱۳۷۸

– دکتور سیروس شمیسا. بیان، چاپ هفتم ، تهران: ۱۳۷۶

– دکتور سیروس شمیسا. بیان،چاپ سوم ، تهران:  ۱۳۷۶

– علی اکبر دهخدا. لغت نامه

 صادق پیکار

 

۴ پاسخ به “درباره شعر و نظم”

  1. admin گفت:

    جناب محترم پیکار صاحب ضمن عرض سلام باید بگویم که مقاله خیلی عالی و زیباست . شما زنده و سلامت باشید. مهدی بشیر

  2. شریف حکیم گفت:

    جناب پیکار صاجب سلام.
    مطلب خوب و آموزندۀ را با ما در اشتراک گذاشته اید. من از آن جمله کسانی هستم که حد فاصل بین شعر و نظم را بار ها گذر کرده و بنابر مقتضای زمان و ماهیت موضوع و یا هم ناتوانی خودم در ایجاد تخیل ، نظم سروده ام و چون یک عدۀ مرا بنام شاعر میشناسند نظم مرا نیز شعر پنداشته اند.
    درین جای شکی نیست که اگر نیروی تخیل که همان استفاده از معانی مجازی ، کنایه ها ، تشبیهات و استعارات است را در یک سروده نادیده بگیریم آن سروده با وجود موزون و مقفی بودنش شعر نیست. (بنابر گفتۀ پیشگامانی چون ملک الشعرای بهار). پس چه دلیل میشود تا با وجود درک این نزاکت ما نظم میسراییم ولی شعرش مینامیم.
    در میان دلایل بیشمار میشود دو دلیل را هویدا ساخت.
    اول : نوپایی سراینده (شامل کسانی چون خود من که تازه قلم برداشته ، چیزی نوشته اند و هنوز توانایی داخل شدن در دنیای تخیل را در خود نمی بینند ولی میخواهند بنویسند)
    دوم : موضوع و ماهیت سوژه (مطالبی که باید در مفاهیم حقیقی اش به خوانش خواننده داده شود که سراینده با وجود دست بالایش در سرودن چارۀ ندارد بجز اینکه از قالب خیال حذر کرده و آنچه میبیند و احساس میکند را بدون کم و کاست در مضمون به نظم بکشد. شماری از سروده های چهار دهۀ اخیر کشور ما مثالی از آن است ).

  3. عبدالواحد یوسفی گفت:

    درود به آقای پیکار

    خیلی آموزنده و زیبا نوشته اید. بیشتر بنویسید.

    چند تا نظم را که فکر می کردم شعر است خدمت تقدیم می دارم.

    ” آن چه در جوی می رود آب است
    هر که بیدار نیست در خواب است

    زیر ابروی مردمان چشم است
    نمد قندهار از پشم است”

    م

  4. شريف حكيم گفت:

    وضع ناهنجار وطن را نیز کسى چنین سروده و شعرش خوانده است.

    اى برادر که نامکت قند است
    کار و بارم به پیشکت بند است
    رشوه میخواهى از برادر خویش
    این چه حال است و این چه ریشخند است

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما