۲۴ ساعت

15 دسامبر
۲دیدگاه

حضرت ابوالمعانی بیدل

  تاریخ نشر  شنبه  ۱۵ دسامبر ۲۰۱۲هالند

محترمه خانم عزیزه عنایت

محترمه خانم عزیزه عنایت

حضرت ابوالمعانی بیدل واوضاع نابسامان روزگارش !

 عزیزه عنایت

۱۵ / ۱۲ / ۲۰۱۲ 

هالند

****

دردوره های تاریخ بشر،درهرقلمروی حکومت های روی کار آمده اند که گاهی بــا عدالت ومساوت، وگاهی هم با بی عدالتی ها حکمروایی کرده اند که ازشاهان عادل نام نیک واز مستبدان و حکومت های ظالم نام بد بجا مانده است .

چنانچه که ازظلم وبی عدالتی های چنین حکومت ها ملت ها سرکوب شده،حق وعدالت رعایت نگردیده ازبی توجهی چنین حکومات ووضع ناهنجاراجتماعی دامن فقر گسترده شده که ملت ها را به رنج و مصیبت مبتلا نموده و به مشکلات روز افزون روبرو کرده است .

ولی درتمام  این دوره های نامیمون ازبین توده های ستم کش و رنج دیده، افراد و اشخاصی بااحساس ،انسانگرا ،عدالت خواه، ضد ظلم و استبداد برخاسته اند که با مبارزات وحق جویی خویش دربرابراین مستبدین پیش گام بوده اند که درایــن مبارزه ها میتوان شاعران و نویسنده گان را که با سرودن اشعارویا نوشته های ضد ظلم واستبداد بخاطرنجات ملت مظلوم صدا بلند کرده اند، نیزمحسوب کرد که درراه حق وعدالت با شمیشیر نه با قلم رسا چون تیغ بران و با نوای خویش  مبارزه نموده و به خاطرآگاه سا ختن ملت های ستم دیدۀ همان جامعه نوا،سرداده وهوشدارانه نوشته اند که یکی هم ازاین انسانگرا ها حضرت ابوالمعانی بیدل عارف است که با اشعار انسان دوستانۀ خویش به حکومتهای مستبد وبی خبر،ازملت  با سـرود انتقادی آنها را به کارهای زشت شان متوجه ساخته است. که پژوهشگران ومحققین  درمــورد کارنامه های حضرت بیدل تحقیقاتی انجام داده و به تحلیل اشعــارانتقــادی ، مرد می وعرفانی وی پرداخته اندکه طولانی ترین راه رابخاطر معرفی و تحلیل اشعارعرفانی وی مرحوم جناب عبدالحمید اسیرمشهوربه قندی آغا پیموده اند که البته دربحث های بعدی روی مسایل بیدل شناسی ایشان خدمت خوانند گان عزیزمعلوماتی ارایه خواهم کردوحالا سطری چندازکتاب (آیین زاهد درآینۀ دیوان بیدل)به پژوهش واحتمام پوهندوی د کترسید نورالحق کاوش میباشد که خدمت عزیز خواننده تقدیم میکنم .

” دردیوان بیدل مــدارک فــراوانی وجــود دارند کــه تصویربسیاردردناکی از نا بسامانی های اقتصادی، نا ملایمات اجتماعی، نا هنجاری های فرهنگی و ناگوار ی های مدنی را ارایه میکنندوحاکی از”بی عدالتی واختناق جامعۀ بستۀ ارباب رعیتی اند.

ازنظربیدل یکی ازعوامل اساسی ضجۀ توده های مردم مظلوم جامعه استبداد است که نبانی ارباب حاکمیت وثروت و تزویر،برمردم تحمیل شده و بیداد میکنـد.

بیدل که درزیر فشاربه ویژه فاجعه های انسانی می تپدومیسوزدوناگزیرانـــه میسازد گاهی زیرتاثیر عنعنۀ متاثرازباورهای اسطوره یی فلسفۀ عرفان نوافلاطونی  که برپایه داستان”هبوط روح” آدمی،محیط زمینی رابرای بشر(NeoPlatonism) قفسی خفقان آورمی شناسد وسنخیتی بابرهمنیسم کهن دارد،تراژیدی سرشتی و ســر نوشتی انسان را چنین تمثیل میکند:

بلبلان نه الفت دام است این جانه قفس

بـــرمــراد خـاطر صیاد با ید زیستــن

**********

زیر فلک از منعم ودرویش مپرسیـــد

گرخانه همین است همه خانه خرابنـد

**********

ویااینکه:

 بــرای خــاطــرم غــم آفــریـد نـد           طفیـل چشــم مـن نـم آفـریـد نـد

چو صبح آنجا که من پرواز دارم           قفس بـا بـال توآم آفــــریــــدنــد

عـرق گل کرده ام از شرم هستی            مــرا ازچشـم شبــنم آفـــریـدنـد

جهان خونریز بنیاد است هشــدار           سـرسال از محـــرم آفــریــدنــد

وداع غنچه را گــل نــا م کردنــد           طـرب را مـاتـم غم آفـــریــد نـد

کف خاکی که بربــادش تـوان داد           به خون گل کرده آدم آفریــدنــد

طلسم زندگی الـفـت بــنـا نیســت            نفس را یک قـلم رم آفــریــدنــد

دلــم بیدل نــدارم چــاره از داغ              نگین را بهــر خاتم آفــریــدنــد

***********************

ولی بر پایۀ تحلیل مشخص بیدل ازجامعۀ روزگارش اساسی ترین علت ضجه هـای درونکوب مردم ،توام باجهل وازخود بیگانی ست که فاجعۀآن هروجدان پاک رابـــا دریغ ملهم ازدرد می گدازد.

خلق جهان زدۀ بی بضاعتی ست

ازکاسۀ تهی ست خروش گدا بلند

***********

احتیاج و شرم باهم میگدازد سنگ را

آه اگرحرف لب خاموش سائل بشنـوم

***********

ززخـــم بــی امــان احـتیــاج آگـــه نــی ورنــه

به چندین خون دیت میخواهد آب روی سائل ها

شک نیست که محصولات مزرعۀ فقرو جهل وازخود بیگانگی بهره کشی،جاه طلبی های ستیزه جویانه ومتفرعنانه تفاخربه مال ومنال تبعیض سود جویانه، تخدیرمزورانه جنگ مستبدانه،پی گرد مفتنانه ونظایر اینهاست . بیدل دربستر چنین جامعۀ رعیتــی و همۀ این ناملا یمات  اقتصادی،اجتماعی وفرهنگیرا با گوشت وپوست خودش احساس کرده وازآن رنج برده است وبحیث معلم دلسوزانسان، دیگران راهشدار داده وخود چون هنجارشکنی با مناعت،ازسرخم کردن به آب ودانۀ حاکمیت این بساط تزویرتبرا جسته است .

شرم دارازفکرگیــرو دار اسباب جهان

ننگ آسانی ست بار گاو خربردا شتـن

مثلث ستم گستر”اختناق سیاسی ” واجحاف طبقاتی وشیادی در خرافه فروشی گلـوی آدمی زاد گان پاکنهاد بی دفاع،بی گناه وبی پناه جامعۀ ستم زدۀ سنتی را همچنان می فشاردوبیش ازهمه فقربیداد میکند.بیدل چون آزاده مرد وارسته وآگاه فرزانۀ دل بستـه به انسان که نمیتواند ازغوغای این شیون وآلام بیارامد،همچون بسمل درخودمی تپد و گاهی ناگزیرمیشود خداوندان متفرعن ومتفاخربه مال  ومکنت راحداقل ازنیشخند زهرآگین وتبخترجوشیده درکین برتهیدستان ماتم زده برحذردارد وبه نوعی رأفــت فرا خواند.

کبــاب خــامــسوزی آتش حســرت دلــی دارم

که هرجا بینوایی سوخت دودش سرکشید اینجا

******

می کشــد خــون امیــد ازدل حـسرت کش مــا

سینـــۀ هـــرکــه ز تـیـغ ستــمی ریــش شـــود

*****

ای خــواجــه خــود ستایی اقبـــال ســر مکــن

بــا مــفــلســـان تـبـختــر تــعــداد زر مــکــــن

پیــش آی تـــا حــقیـقـــت، خـلــقت بیـــان کنــم

مغــز تـمیـــز پنبه نــه ئی گــوش کــــرمکـــن

طبع فــضول غـــرۀ پـــرواز خــود سریســـت

بشکـن چــورنــگ درخــودواظهــار پـر مکـن

دربــی بضــاعــتـان تـنـک مــا یـــۀ هــــو س

خود را به نـــاز کیســـه پــری هــا سمـرمکن

جای که فقـــر خرقــۀ انســـان  دریـده اســـت

وصـف جل و ستــایــش پــالا ن خـــر مکـــن

اشـکیــســت هــــرکـجــا گــرۀ دیــــدۀ یتــیـــم

ازخجلت آب گـــرد ونظـــر بـــر گهـــرمکــن

گر روز کــــس به شــان رســـانیده روز گـار

خـــود را ز دستــگــاه تبســـم سـحــر مـکـــن

پــــوشـیــده دار جــوهـــر آزاد مشــــر بـــی

خود را هم از گــذ شتـــگــی خــود خبرمکـن”

خواننده گان عزیز و گرامی حضرت ابوالمعانی بیدل که نابه سامانی های روزگار خوش را احساس و درک کرده بود با سروده های زیبا وانسان دوستانۀ خویش بــه حاکمان قدرت جاه  وجلال آنوقت هشدارانه ابرازوآنان را با انتقاد های شدید خود متوجه حال و احوال نموده است . دردیـــوان حضرت ابوالمعانی بیدل چنین اشعار که از انسان ومخصوصاً فقرا دفاع کرده است بسیار به چشم می خورد و همچنان انسان را ازغرورو تکبردردوران آسایش وداشتن قدرت منع فرموده و دستگیری از فقراوبی بضاعتان را توسعه مینماید.

حضرت ابوالمعانی بیدل که خود سیر طریقت پیموده و به حقیقت رسید ه بود به مال ومنال دنیا ارجی نمی گذاشت وبیشترینه سروده هایش عـرفانی و دررا ه حقیقت و معرفت آفریده گار توانا بوده که هر جویندۀ درصورت عدم دقت نمیتوان زبان بیدل را فهمید چنانچه که خود میفرماید .

سیر فکرم آسان نیست       کوهم و کتـل دارم

دقیقاً زبان بیدل زبانیست که نمیتوان با ساده گی ازآن گذشت .

هموطنان عزیزومهربان امروزافغانستان درچنین حالتی قرار دارد که اوضاع فعلی بدترازدوره های که توسط حاکمان قدرت، جامعه ها بدبختی می کشیدند .وملت مظلوم افغان با آنکه  سی سال رنج، جنگهای تحمیل شده را کشیده اند بازهم دیده میشـــود بی عدالتی،فقر، آواره گی دامنگیرآنان شده است وهیچ کسی نمیتواند راه حل بـــرای این معضله بیابد . اگر امکان هم داشته باشد قدرت مندان نمی خــواهند . زیــرا نفع خویش را با آسایش ملت افغان درخاطر میبینند. این وظیفه  همه روشنفکران ووطن دوستان است که دستی با هم داده  صرف نظرازاینکه مربوط کدام قوم ،ملیت و یــا جریان سیاسی سابقه اش چه بوده با یکپارچه گی وطن را ازاین حالت  نجات دهـند.

 عزیزه عنایت

 

۲ پاسخ به “حضرت ابوالمعانی بیدل”

  1. صادق پیکار گفت:

    عزیزه جان عنایت
    با مطرح ساختن ابو المعانی، حضرت بیدل درنوشته های تان کار بزرگی کرده اید. تک بیتی ها و غزلهای منتخب تان از این ابر مرد معنی خیلی آموزنده و الهام بخش است و شعر نویس را با بکار برد معنی در سروده های شان القاح می کند. معنی در نظم و شعر عنصر اساسی است و باقی همه عناصر آرایشی اند.
    نا گفته نمی گذارم که در گذشته هم از قلم شما شعری خوانده ام که خیلی دلپسند بود و خوشم آمد.

  2. عزیزه عنایت گفت:

    برادر محترم و گرامی صادق پیکار از حسن نظر شما اظهار سپاس
    نموده موفقیت های زندگی را برایتان خواهانم.

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما