۲۴ ساعت

در فقدان استاد شهید عزیزالله « مبشر»

قیوم بشیر

قیوم بشیر

 در فقدان استاد شهید عزیزالله « مبشر»

قیوم بشیر

ملبورن – استرالیا

چهارم می ۲۰۱۲میلادی

پانزدهم ثور ۱۳۹۱ خورشیدی

استاد شهید عزیزالله « مبشر»

استاد شهید عزیزالله « مبشر»

خاک کشورم امشب رنگ دیگری دارد

هر طرف بخون خفته تازه پیکری دارد

زآتش  نفاق  و  کین  آه و ناله  می بارد

کودک و زن و مردش دیده ای تری دارد

  درین شبستان ظلمت و جهل که تمامی اکناف عالم را فرا گرفته است و سیل بنیان کن نظرات ،افکار و عقاید باطله با موج فزایندهء خویش هر آئینه می خواهد بشریت را به گودال نیستی  و نابودی بکشاند و اصول و پایه های مکتب انسانیت و نهضت های آزادی بخش اسلامی را  فرو ریزد و با همکاری همه جانبه ء استعمار گردان و استثمار چیان ، این برده فروشان حرفه ای  به طرق مختلف در تلاش اند تا  ملت های محروم را  به زیر یوغ  خویش بکشانند و  به  نام های مختلف چون  تمدن و تساوی حقوق بشر و صدها حیله  ونیزنگ دیگر  بر دوش ملت ها سوار شده و گرداب های مخوف و عمیق از توطئه های شیطانی و تبلیغات با جو سازی های نامرئی در راه مردمان ایجاد کنند تا باز به زنجیره ء اسارت شان بکشانند . این جاست که انسان های آگاه و با درک در مقابل مکتب ، وطن ، ناموس و فرزندان خویش احساس مسئولیت نموده و دست به قیام و مبارزهء همه جانبه می زنند.

آری ! با کودتای منحوس هفتم ثور ۱۳۵۷ خورشیدی که آغازی بود برای اشغال کشور عزیز ما توسط ارتش سرخ شوروی  و به وجود آمدن جو اختناق و خفقان آور بر سرزمین ما ، جنبش های خود جوش مردمی تشکیل یافته ، دست به قیام زده و به مبارزه علیه استبداد و بیدادگری پرداختند . مقاومت سرسختانهء نیروهای آزادیبخش در سرتاسر افغانستان شدت گرفت و بیش از یک ونیم میلیون انسان جان های عزیز شانرا دراین راه فدا نمودند . در میان این فداکاران و جانبازان قهرمان یکی نیز استاد شهید عزیزالله مبشر بود که با تلاش های پیگیر و سازمان یافته به مقاومت در مقابل نیرو های مستبد و مزدور اجنبی پرداخت تا بالاخره جان عزیزش را دراین راه فدا نمود.

آری ! استاد شهید  عزیزالله مبشر در سال ۱۳۲۷ خورشیدی در یک خانوادهء بی بضاعت ومؤمن دیده بجهان گشود که اورا عزیزالله نام نهادند. پدر مرحومش همت علی نام داشت که در تربیهء سالم فرزند دلبندش سعی فراوان بخرچ داد و او را در سن ۶ سالگی شامل مکتب نمود.

عزیزالله مبشر در حالیکه هنوز پانزدهمین بهار زنده گی اش را سپری ننموده بود  دست اجل سایهء پدر را از روی سرش گرفت و با مرگ پدر مسئولیت سرپرستی فامیل بدوش او افتاد و ناگزیر نصف روز را برای امرار معاش کار مینمود و نصف دیگر روز را به تحصیل می پرداخت.

شهید مبشر از لیسهء مرکزی امام صاحب کندز فارغ التحصیل شد و نسبت معاذیری نتوانست به تحصیلاتش در پوهنتون ادامه دهد تا اینکه در سال ۱۳۵۱ شامل دارالمعلمین عالی کندز شده و در پایان به حیث استاد در لیسهء مرکزی امام صاحب مقرر گردید و ایفای وظیفه می نمود.

شهید مبشر که با جمعی از جوانان روشنفکر و همدوره اش برای مبارزه با افکار و ایدیالوژی مارکسیستی حلقهء مبارزاتی را تشکیل داده بود در سال ۱۳۵۵ توسط رژیم استبدادی داود دستگیر و روانهء زندان دهمزنگ گردید. بعد ها او را به اتهام قیام سال ۱۳۵۳ افسران اردو به زندان پلچرخی کابل انتقال دادند. پس از رهایی از زندان در سال ۱۳۵۷ و در جریان مبارزات افتخار آفرین مردمی به شمولیت در حزب حرکت اسلامی افغانستان در آمد. مدتی را بحیث مسئول فرهنگی در شهر کابل ایفای وظیفه نمود و سپس عازم ایران شده و نخست بحیث مسئول فرهنگی حرکت اسلامی در دفتر زابل تقرر یافت و بعدآ بحیث مسئول کل دفتر زاهدان کار می نمود . پس از آن مدتی بحیث معاون شورای عالی در داخل کشور مقرر شد و همزمان عضویت شورای مرکزی و عضویت شورای سرپرستی شرطه الخمیس را در ایران بدست آورد تا اینکه در سال ۱۳۶۵ در جمع هیئتی با همراهی حضرت حجت الاسلام ساجدی از طرف شورای مرکزی حرکت اسلامی افغانستان به داخل کشور اعزام گردید تا اینکه بتاریخ ۱۴ ثور ۱۳۶۶ در جریان مأموریتش توسط نوکران روسی جام شهادت را سرکشید و به دیدار معبود شتافت .

   بلی ! امروز در فقدان از دست دادن انسانی قرار داریم که ۲۵ سال قبل جان شیرینش را فدای مکتب ، کشور ومردمش نمود تا انقلاب اسلامی مسیر درستش را بپیماید و به سرمنزل مقصود برسد ، اما دیدیم که متأسفانه با سقوط رژیم منحوس وخود فروختهء کابل و تشکیل نخستین دولت مجاهدین در کشور  نه تنها درد های مردم ما پایان نپذیرفت ، بلکه آغازی بود برای درد ها و زخم های چرکین و ناسور دیگرکه متآسفانه هنوز هم به شدت و حدت خودش ادامه دارد ، شهدای ما برای این جان نباختند که عده ای به مقام و رتبه های حکومتی برسند و همه چیز را به فراموشی سپرده و بجای دفاع از خون های پاک شهدائ عزیز ما ، در عمل پا روی خون هایشان بگذارند.  نمیدانم چه کسی پاسخگوی این همه خون های به ناحق ریخته شده در سرزمین افغانستان خواهد بود؟ آیا جنگ های ویرانگر و تباه کن پس از سقوط رژیم کمونیستی در افغانستان و ریختن خون های بسیاری در نقاط مختلف کشور توسط  آنعهده از کسانی که بنام اسلام به جنگ و خونریزی ادامه دادند را چگونه میتوان توجیه نمود؟ملتی که بزرگترین دشمن دین روس نابکار را توا نست به زانو در بیاورد چرا اینچنین هدف نامردانی قرار بگیرد که با نام اسلام و مسلمان کاری را انجام دهند که با تآسف مردم ما در چنین  شرایط  سخت و دشواری قرار بگیرند که مجبور شوند بگویند خدا کفن کش سابق را بیامرزد !

 هموطنان عزیز ! این دردی است که امروزه دل های میلیون ها انسان را می آزارد ، بسا جای تآسف و تأثر است که  پس از آنهمه فداکاری ها امروزه در وضعیتی قرار بگیرم که به مراتب بد تر از زمان کمونیستان باشد. واقعآ جای تأسف است !!! آیا این بزرگترین صدمه به مکتب اسلام نیست ؟ آیا این اعمال خیانت به خون های ریخته شدهء شهدای عزیز انقلاب تلقی نمی شود؟  چه کسی پاسخگوی این حوادث ناهنجار خواهد بود؟ امید مسئولین امور در داخل کشور که امروزه خوشخبتانه از قدرت به سزایی نیز برخوردارند این سوالات را پاسخ دهند تا در فردای قیامت دینی بر گردن شان باقی نماند و مسئولیت شان را به نحو احسن انجام دهند . به امید تحقق یافتن آرمان شهدای انقلاب اسلامی افغانستان و درود  و سلام بر روان پاک شهدای اسلام،  در پایان سالروز شهادت استاد شهید عزیزالله مبشر را خدمت فامیل محترم مبشر ، همسنگران و سایر هموطنان عزیز تبریک و تسلیت عرض می نمایم . روحش شاد و یاد وخاطره اش جاودانه باد.

قیوم بشیر

ملبورن – استرالیا

پانزدهم ثور ۱۳۹۱ خورشیدی

و اینهم فرازی از وصیت نامهَء استاد شهید عزیزالله مبشر خطاب به هموطنانش :

و تو هم ای خواهر و ای برادر!

ای اسارت ناپذیری که در قرن بیست حماسه آفریدی و با دست خالی بزرگترین  دشمن  خدا ،  روس  را  در افغانستان  انقلابی  بپای  میز محاکمه کشانده ای ، بدان  که مسئولیت تمام  نشده است ، زیرا  هنوز خون های بناحق ریخته  شدهء  ما  نخشکیده ، هنوز  مرهمی  بر قلب مجروح دردمندی نهاده نشده است ، هنوز نفاق های تباه کن نه تنها از جامعهء ما محو  نگردیده که  رو به  افزایش است و هنوز … و هنوز هم پنجه های خون آشام ظالمین و بیدادگران گلو های ضعیف مظلومین را خفه نموده و همه صدای عدالت و آزادی خواهی را می خواهند خاموش نمایند وهنوز با وجود گذشت مدت زیادی از انقلاب اسلامی ما نمیشود حق را حق گفت و باطل را باطل زیرا  معیاری برای شناخت حقایق ضد زور در جامعهء ما دیده نمی شود ، ملت آنقدر شکنجه شده و تازیانه خورده اند که عاد ت نموده اند  حق را باطل گفته و باطل را حق اعلان نمایند ، زیرا قدرت در دست ارباب باطل است و هنوز … 
شهید استاد مبشر

 

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما