۲۴ ساعت

25 دسامبر
بدون دیدگاه

تابوت شاعر !

امروز یکشنبه چهارم جدی۱۳۹۰ مصادف است به سالروز وفات زنده یاد استاد محمد محسن صابر هروی نویسنده ، شاعر ، پژوهشگر و هنرمند مشهور افغانستان ، روحش شاد و یاد و خاطره هایش گرامی باد .

مرحوم استاد صابر هروی

کابل جدی ۱۳۶۳

تابوت شاعر !

تاریخ نشر یکشنبه  چهارم جدی ۱۳۹۰ –  ۲۵ دسامبر ۲۰۱۱

به تابوتم چی می پالید ؟

به دنبال کی می گردید ؟

ز جان من چی می خواهید ؟

نمی بینید اینجا هیچ چیزی در نظر ناید

نی کوهی از غرور نی تفاخر نی هوسناکی

نی مردی ، نی زنی ، نی لاشه ئ حیوان سفاکی

میان این فراتابوت هیبتناک و سخت و سفت

میان تخته های صاف و پر میخ و بهم خفته

مرا بگذاشتند یاران و رفتند سوی قبرستان

که در زیر زمین ام آشیان سازند

ز خاکم بستر و از سنگ سختم شعمدان سازند

به تابوتم چی میپالید ؟

چی می جویید ؟

شما بیهوده میپالید با چشمان اشک آلود

با دستان خاک اندود

بلی ! میان این کفن پیچیده من بودم

منی که سالها فرهاد در کوه سخن بودم

همیشه در غم این ملک این قوم و وطن بودم

شما وقتی مرا بر شانه های خویش آوردید

به این ویرانه آبادی که دایم کدر و خاموش است

به اینجا هر کی می آید

ز هر یادی فراموش است

به تابوتم چی می پالید ؟

من اینجا نیستم

همین نعشی که میبینید ، نیم من

او فقط باریست سنگین بر سر دوش شما ، حمال های خود فریبنده

که باید حمل میکردید

از آنجا

تا به اینجا ، تا کنار قعر گورستان

نمی دانید کجا رفتم ؟

همان ساعت که جان از قالب تنگ تنم آزاد و بیرون شد

ز بادی بال بگشودم

به پرواز آمدم

طیران نمودم

سوی بام کهکشان رفتم

به اوج بی نهایت ، تا کران بیکران رفتم

به جایئ رفته ام که : شما هم زود می آیید

شما بیهوده می پالید

مرا دیگر نمی یابید

خدا حافظ عزیزان ، زود بر گردید

بسوئ خانه های خود که یاران دیده یر راهند

به یاران چون که پیوستید

به پاس خاطر من

ز آه و ناله و توصیف و غیبت دست برارید

کدورت را ز دلهای مکدر گشته بزدایید

ره و رسم ِ وفا و دوستی با یگدگر گیرید

فقط گر یاد تان آمد

که روزی با شما بودم

به پاس آشنایئ ها

یکی شعری ز اشعاری که شادی آفرین باشد

نغز و دلنشین باشد

بخوانید و بخندید و بروح من ببخشایید

کدروت را زدل های مکدر گشته بزدایید

در ، عشرت بروی از خود و بیگانه بگشایید

بهر جایئ شما باشید

همانجا باشما هستم

بهر بزمی ، بهر جمعی که :

مهر و یکدلی و دوستی باشد

بهر جایئ که :

فهم و درک وصدق و راستی باشد

من آنجا :

ببخشید ، روح من آنجا

با شما همراز خواهد بود

به غمها و مصیبت ها و شادیئ ِ شما دمساز خواهد بود

لهذا :

من نمردم

به جایئ رفته ام ، آنجا که:

شما هم زود می آیید

و می آیید

بسوی ِ اصل خود

پس شادمان باشید

نجیب و مهربان باشید

خدا حافظ ، عزیزانم

بسوئ خانه بر گردید

که یاران دیده بر راهند

مرحوم استاد صابر هروی

 

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما